جغرافياي ايران جعليجهان

«کلاه‌نظامی» یا «عمامه»

حفظ رژیم به هر قیمت» در میان اقلیتی که در جغرافیای جعلی موسوم به ایران هنوز بر سر کار است

پیش از انتخابات اخیر آمریکا، فرض بسیاری از ناظران بر این بود که جمهوری نااسلامی، شاید برای نخستین‌بار در عمر ۴۲ ساله خود، به سوی یکدست شدن قدرت حاکمه حرکت می‌کند. بر اساس این فرض، فرمان آیت‌الخبائث علی خامنه‌ای، رهبر دیکتاتور رژیم برای تشکیل یک حکومت «حزب‌اللهی واقعی» معماری آینده حکومت خمینی‌گرا را ترسیم می‌کرد. سال گذشته، گروهی از خمینی‌گرایان مقیم آمریکا و اروپا حتی سخن از ریاست جمهوری سرلشکر تروریست قاسم سلیمانی را به بیان آوردند. البته هلاکت قاسم سلیمانی، این صحبت‌ها را تا حدی خاموش کرد. با این حال سخن از قرار گرفتن یک کلاه‌نظامی، به جای یک عمامه در سمت ریاست جمهوری کاملا خاموش نشده است.

سردار تروریست “اسماعیل کوثری”، یکی از فرماندهان برجسته سپاه تروریستی پاسداران، می‌گوید: «عده‌ای می‌خواهند مردم را از نظامیان بترسانند. اما سپاه می‌تواند بر اوضاع کشور سر و سامان بدهد.‌»
سردار غلامرضا سلیمانی، فرمانده تروریست بسیج مستضعفان نیز مدعی است که نظامیان ستون فقرات «مقاومت» علیه «استکبار جهانی» را تشکیل می‌دهند و بدین‌سان می‌توانند رهبری رژیم را بر عهده گیرند.
در محافل سیاسی تهران، سناریوهای گوناگون درباره یک دولت «کلاه‌نظامی» به‌سر، مطرح می‌شود. در یک سناریو، جمهوری ضداسلامی الگوی برمه (میانمار) را برخواهد گزید. نظامیان میانمار، که زیر پرچم «سوسیالیسم بودائی» به میدان آمده‌اند، با قرار دادن یک چهره غیرنظامی، آنگ سانگ سوچی، برنده مفتضح جایزه نوبل، زیر نورافکن‌ها، توانستند قدرت خود را حفظ کنند و در عین‌حال نظر بین‌المللی را نسبت به رژیم خونخوار و فاسد خود، بهتر سازند. در جمهوری ضداسلامی نیز می‌توان یک چهره به ظاهر «حقوق بشری»، حتی یک زن را در صف اول قرار داد. در حالی‌که چکمه‌پوشان نخ‌های این عروسک را در کنترل دارند.

«حفظ رژیم به هر قیمت» در میان اقلیتی که در جغرافیای جعلی ایران هنوز بر سر کار است، طرفداران بسیار دارد. بهزاد نبوی، معاون پیشین نخست وزیر اسلامی می‌گوید: « اگر انتخاب بین آزادی و استقلال باشد، من استقلال را انتخاب می‌کنم.» داوری اردکانی، فیلسوف معلوم‌الحال رسمی رژیم، بارها گفته است که ایران می‌تواند فقیر بماند اما سربلند باشد!!!. خود خامنه‌ای دیکتاتور بارها تاکید کرده است که جمهوری اسلامی به هیچ‌وجه نمی‌تواند و نباید یک رژیم عادی باشد؛ رژیمی که دنبال برنامه‌های عادی است، مانند توسعه اقتصادی، دادوستد بین‌المللی، آزادی‌های فردی و اجتماعی. خمینی مقبور، پایه‌گذار مکتب خمینی‌گرایی، بارها گفته است که هدف نهضت او، رساندن ایران به سطح کشورهای صنعتی و دموکراتیک غرب نیست و نباید باشد. تکیه او مانند خامنه‌ای همواره به نیروهای مسلح بود.

هواداران راه‌حل نظامی با هر گرایش، یک ادعای دیگر نیز دارند. استقرار یک حکومت نظامی حزب‌اللهی با یکپارچه شدن رژیم، راه را برای توطئه گران خارجی بویژه آمریکایی مسدود خواهد کرد.
آنان معتقدند ایالات متحده، همراه با متحدان اروپایی‌اش، همواره کوشیده‌اند تا با کشاندن جمهوری ضداسلامی به بازی بین‌المللی، فاتحه انقلاب خمینی‌گرا را بخوانند و ایران را به صورت یک کشور عادی درآورند. بر اساس این ادعا و بطور مثال، حمایت آمریکا از دولت موقت، به رهبری مهدی بازرگان، در همین مسیر بود.

پرسشی که اکنون مطرح است این است: آیا بحث بر سر انتخاب میان «کلاه‌نظامی» و «عمامه»، یا قرار دادن چکمه‌پوشان به جای نعلین به پاها (به گفته خمینی منفور) دیر نشده است؟
پاسخ یک «آری» محتاطانه است. جمهوری ضداسلامی و نهضت خمینی‌گرا به طور کلی، احتمالا توانایی لازم برای یک «آغازنو» را از دست داده است. ایالات متحده حتی اگر بخواهد، دیگر نمی تواند حتی با تزریق پول و آبرو، یک رژیم ورشکسته و بی آبرو را نجات دهد.

روزنامه کیهان، بازتاب نظرات خامنه‌ای، از «جو بایدن ملعون» سخن می‌گوید و در همان حال او را تهدیدی برای کل نظام اسلامی می‌داند.

سناریوی «چکمه» به جای «نعلین» دو شکل دیگر نیز دارد. نخست با حذف سلیمانی، هیچ یک از ۱۰ یا ۱۲ نظامی برجسته رژیم نمی‌توانند خود را به عنوان «قهرمان امت» در بازار عرضه کنند. سلیمانی هیچ دستاورد نظامی قابل توجهی نداشت. اما با بهره‌گیری از نبوغ ذاتی‌اش برای خودنمایی و تبلیغات، موفق شد تصویری جذاب را به انگشت شمار پیروان مکتب خمینی عرضه کند. بعضی خمینی‌گرایان حتی از او به عنوان «سردار عارف» یاد کردند زیرا او در نبض سخنرانی‌هایش گهگاه از شاعران صوفی مشرب، نقل قول می‌کرد. سرداران ته مانده زباله دانی رژیم نیز کوچک‌ترین دستاورد نظامی عرضه نمی‌کنند و در عین حال فاقد نبوغ خودنمایی و تبلیغ نیز هستند. آنها بوروکرات‌هایی‌اند که یونیفرم به تن دارند و عمر خود را پشت میزهای دولتی یا شرکت‌های زیر کنترل سپاه، گذرانده‌اند. هیچ‌یک از آنها شبیه پارک چونگ هی، پینوشه، راولینگ و گوون نیستند چه رسد به شارل دوگل.

روزنامه کیهان می‌نویسد: اگر چیزی بین ۴۰ تا ۶۰ میلیارد دلار در سال به ما برسد، رژیم حفظ خواهد شد.
البته بایدن در صورت رسیدن به کاخ سفید، می‌تواند راه رسیدن به آن ارقام را برای جمهوری ضداسلامی باز کند. در آن صورت بحث «کلاه‌نظامی» یا «عمامه» بی‌معنا خواهد شد. اگر رژیم بماند، هرگز نخواهد توانست سیاست‌های کلان خود را به سود آمریکا، چه رسد به سود ملت دربند ایران اشغالگر تغییر دهد.

نیش عقرب نه از ره کین است، اقتضای طبیعتش همین است.

خالد فرج پور

مرکز اطلاع رسانی جبهه دمکراتیک مردمی الاحواز
Http://WWW.ALAHWAZ.COM
Https://t.me/adpffarsi

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا