دیدگاه‌ها

در کیش شخصیت خامنه‌ای، ارزش‌های منفی نقش تعیین‌ کننده دارند

فؤاد فرج پور

در تاریخ، گاه لحظه‌ای می‌رسد که مانند یک جرقه در تاریکی، طبيعت نظام سیاسی یک جامعه را روشن می‌کند.
در هفته گذشته شاهد چنین لحظه‌ای در تاریخ ناجمهوری نااسلامی، در جغرافیای سیاسی موسوم به ایران بودیم.

آیت‌الشیطان، ابوالفساد و الظلم علی خامنه‌ای، با چند جمله کوتاه خرید واکسن‌های ضدویروس کرونا از داروسازان آمریکایی، بریتانیایی و فرانسوی را لغو کرد.

خامنه‌ای، با این اقدام، نشان داد که نظام او مَحمَلی است برای یک ایدئولوژی نه وسیله‌ای برای اداره سرزمینی جعلی بنام ایران، برآوردن نیازهای مردم آن و پی‌ریزی آینده‌ای بهتر برای نسل‌های بعدی. در یک نظام ایدئولوژیک، تمامی هستی در یک ارزش برتر خلاصه می‌شود. دیکتاتوری پرولتاریا به هر قیمت، پیروزی نژاد برتر به هر قیمت، یا تسلط تنها دین واقعی به هر قیمت. در برابر این ارزش برتر، دیگر ارزش‌های انسانی یا نادیده گرفته می‌شوند و یا حداکثر، در نقش ندیمه‌های ارزش برتر، الهه بی‌چون و چرا، ظاهر می‌گردند.

در نظام‌های شمولگرا مانند اتحاد شوروی استالین، آلمان هیتلری، چین مائویی و البته ایرانِ جعلی خمینی‌زده، یک روند تلخیص یا خلاصه‌سازی به کار می‌افتد که با پیرایش مستمر ایدئولوژی حاکم، پس از مدتی مجموعه آن ایدئولوژی را در یک کپسول کوچک خلاصه می‌کند.

در چهار دهه گذشته، این روند را در ایران جعلی شاهد بوده‌ایم. در آغاز، ایدئولوژی خمینی مقبور، اسلام را برترین ارزش قلمداد می‌کرد؛ اما بزودی با افزودن صفت «انقلابی» بالاترین ارزش تبدیل شد به اسلام انقلابی، گاه در برابر «اسلام آمریکایی». پس ‌از آن با ادامه روند خلاصه‌سازی، اسلام انقلابی تبدیل شد به «خط امام» با تأکید بر این نکته مهم که اگر لازم شد خود اسلام را نیز می‌توان فدای نظام کرد و سپس نظام را فدای «خط امام.»
در چنین چارچوبی دیگر زمینه‌های علمی و عملی یک جامعه یا محو می‌شوند یا از توجه لازم محروم می‌مانند.

اقتصاد ما بیمار است؟ مهم نیست، مهم «خط امام» است. جامعه به‌سوی انحطاط می‌رود؟ عیبی ندارد. حفظ «خط امام» اوجب واجبات است. مناسبات ما با دنیای بیرون آشفته است؟ خوب، که چی؟ تا «خط امام» را داریم، غم نداریم.

اما پس از مدتی، بویژه در 10 سال اخیر، فرمول «خط امام» نیز کوتاه‌تر می‌شود و بالاترین ارزش فقط در یک کلمه، “امام” ظاهر می‌گردد؛ اما در اینجا با یک مشکل واژگانی روبرو می‌شویم: امام برای هواداران نظام یادآور آیت‌الله روح‌الله خمینی، بنیان‌گذار نظام است و برای پیروان شیعه اثنی عشری، علی بن ابی‌طالب و 11 عقبه او را مراد می‌کند.

پس چه کنیم؟ از سال 1380 به بعد، پاره‌ای از تبلیغاتچیان نظام جهل و جور و فساد لقب «آقا» یا «آقای خودمان» را برای این الشیطان خامنه‌ای بکار می‌برند. مثلاً روزنامه کیهان می‌نویسد: «هر جا که آقا قدم می‌گذارد، بهار زودتر می‌رسد.» از سوی دیگر، بعضی سیاست‌گذاران درون یا پیرامون نظام عنوان «رهبر» یا «رهبر عالیقدر» را ترجیح می‌دهند. در این میان، فلاسفه رژیم اشغالگر مانند آیت‌الخبائث محمدتقی مصباح یزدی و رضا داوری اردکانی، از واژه «ولایت»، بجای «ولی» برای توصیف خامنه‌ای بهره می‌گیرند.

چون سخن از تلخیص است، خلاصه کنیم: شورش مردم و ملل‌ غیرفارس تحت اشغال ایران علیه نظام مشروطه با برچسب «انقلاب» آغاز می‌شود و سپس تبدیل می‌شود به «انقلاب اسلامی». پس‌ از آن اسلام و انقلاب، جای خود را به «ولایت‌فقیه» می‌سپارند. بعد، ولایت‌فقیه تبدیل می‌شود به مسلک خمینیسم. سرانجام، کل ماجرا خلاصه می‌شود در شخص سید علی خامنه‌ای.

ماه گذشته، مجلس شورای ضداسلامی، شرایط نامزدی برای ریاست جمهوری را در یک بیانیه هفت ماده‌ای اعلام کرد. ماده اول: «اعتقاد و التزام عملی به ولایت مطلقه فقیه.»
به ‌عبارت‌دیگر، جمهوری اسلامی در شکل کنونی آن ساختاری است که پیرامون کیش شخصیت خامنه‌ای بنا شده است. در این ساختار، دیگر نهادهای حکومتی مانند ریاست نظامی و امنیتی چیزی جز ابزار عملیاتی برای «رهبر» به شمار نمی‌آید.
در این ساختار، اقتصاد آنی است که رهبر می‌گوید. علم و فنّاوری را فقط و فقط رهبر تعریف می‌کند. هفته گذشته، این روند تلخیص به قلمرو پزشکی نیز رسید و تصمیم برای بهره‌گیری از واکسن برای مبارزه با ویروس کرونا، از پزشکان و ویروس‌شناسان منتقل شد به شخص رهبر. دکتر مسعود نمکی، وزیر بهداشت اسلامی، می‌گوید: «رهبر نیازی به مشورت با کسی ندارد. او پدر خانواده است و با توجه به صلاح خانواده تصمیم می‌گیرد.» به ‌عبارت ‌دیگر، ما نیازی به وزارت بهداشت و وزیر بهداشت هم نداریم و تا رهبر را داریم غم نداریم! [آغاز کره شمالی شدن]

اکنون می‌توان گفت که در ساختار کنونی، دیگر مهم نیست چه کسی رئیس جمهور خواهد شد. رئیس جمهوری آینده حتی اگر یک نابغه سیاسی و اقتصادی باشد، در تحلیل نهایی چیزی جز کنیز مطبخی رهبر نخواهد بود. ترکیب مجلس شورای ضداسلامی نیز اهمیتی ندارد زیرا رهبر با یک اشاره می‌تواند تصمیمات آن را درست برعکس کند. اینکه چه کسانی فرماندهان نظامی و امنیتی رژیم‌اند نیز چندان مهم نیست زیرا هیچ‌یک قائم بالذات نیستند.

خلاصه اینکه مخالفان داخلی و خارجی خود را در برابر یک انتخاب دشوار خواهند دید: پذیرفتن نظام همانطور که هست یا کوشش برای تغییر نظام و استقلال.

استالین و مائو کیش شخصیت خود را پیرامون برنامه‌هایشان برای تبدیل اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری خلق چین، به قدرت‌های جهانی شکل داده بودند. به عبارت دیگر، در اتحاد شوروی و چین، به ویژه با قدرت گرفتن دنگ شیائوپینگ، هم ایدئولوژی کمونیستی و هم کیش شخصیت «رهبر» در خدمت دولت قرار داشتند. در ایران اشغالگر وضع چنین نیست. خامنه‌ای بارها نشان داده که حاضر است کل مجموعه جعلی موسوم به ایران را فدای ایدئولوژی و ایدئولوژی را فدای کیش شخصیت خود بکند.

تصمیم حیرت‌انگیز خامنه‌ای برای جلوگیری از خرید واکسن‌های غربی، نشان داد که برای او حتی مرگ ده‌ها هزار نفر از مردم به اندازه نشان‌ دادن کینه و نفرت به تمدن غرب، مهم نیست. به عبارت دیگر در کیش شخصیت خامنه‌ای، ارزش‌های منفی نقش تعیین‌کننده دارند.

سرانجام یک مطلب مهم دیگر نیز باید مورد دقت قرار گیرد: آیا خامنه‌ای راننده قطاری است که به گفته محمود احمدی‌‌نژاد، با ترمز بریده به سرعت به سوی مقصد خیالی حرکت می‌کند و یا واقعا کنترل قطار را به‌دست دارد؟ از یک سو خامنه‌ای ممکن است یک طبل بلند بانگ در باطن هیچ باشد و یا حتی قربانی یک تجربه سیاسی شکست خورده. این احتمال نیز هست که او قدرت بازدارنده دارد اما توانایی ارایه آنچه را قول می‌دهد ندارد. به عبارت دیگر «نه» او کار می‌کند اما «آری» او تو خالی است.

مرکز اطلاع رسانی جبهه دمکراتیک مردمی الاحواز
Http://WWW.ALAHWAZ.COM

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا