آغاز فروپاشی
بخش دوم
آدم های خوب خشمگین
انکار خشونت (سیستماتیک) سیاسی اجتماعی و حتی اقتصادی و به حاشیه راندن یک قوم بالاترین شکل خشونت علیه ساکنان اصلی یک سرزمین است.این خشونت سیستماتیک آنقدر دقیق اعمال میشود که قربانیان آن در روزهای اخیر به انفعال افتادهاند: حقوق اجتماعی شان نقض شده، و بارها و بارها حق هرگونه مقاومت مشروع را از ایشان سلب کرده است. از آنجا که تمام واسطه های نهادی ( انتخاب شده از سوی حکومت اشغالگر) آنها را رها کرده اند[1]، بنابراین تنها بدیل برای ایشان در تعیین سرنوشت خویش و سرزمین خود دربرابر انقیاد مطلق، شورش فیزیکی است یعنی خیزش.
آنگاه فوراً انگ ضد ولایت فقیه و ضد اسلام و انقلاب و نامشروع و تجزیه طلب میخورندـ و این معمولا بهترین دام برای سربه نیست کردن آنهاست. ولی زمانهایی میرسد که سیاست رعب و وحشت نمادین دیگر کارایی نخواهد داشت، حنای انگ های مشروع و نامشروع دیگر رنگی ندارد و رنج این قوم بزرگ در یک فرایند پیچیده تبدیل به خشمی گسترده و آتشی مهارناشدنی میشود. آن وقت است که میتواند هر هدفی را نشانه بگیرد، جای تعجب نیست که این اهداف نمایندگان بی لیاقت و مواجب خور مجلس فرمایشی، بانکها، خانه های ملایان ثروتمند مفتخوری چون آیت الشیطان جزایری و امثالهم، یا حتی بخشداریها باشند؛ وقتی همه چیز ازبین رفته، منطقی است که دیگر هیچ چیز ارج و قرب نداشته باشد.
بله، برای آنها که مقام و منصب و منافع صنفی شان در گرو نظام اشغالگر پارسی و آن خر بزرگ مقدس شان [2] است، آنها که مرتب تکرار میکردند هیچ نظم و نظام بهتری ممکن نیست، ظهور این “حاشیهٔ” (بزعم اشغالگران) رادیکال را تنها میتوان با انگ هایی همچون “فریب خوردگان”، “تجزیه طلبان”، و یا “وهابیون” خطاب کرد. حتی وقتی که وجود این به حاشیه رانده شده ها را میپذیرند آنان را همچنان با انگ خشونت طلب خطاب میکنند!!!.
ولی آنها[3] برای اینکه همچنان شأن یک وهابی تجزیه طلب تروریست را داشته باشند باید حاشیه ای بمانند، و باید مسئولیت نیروهای نظم[4] موجود در بوجود آوردن این وضع، مدام از دید جهانیان پنهان شود. اما امروزه این دو شرط ازبین رفته است.
شرط اول به این دلیل ازبین رفته است که (برخی از) نیروهای انتظامی اشغالگران سیمایی بشدت متناقض از “آدمهای خوب خشمگین” عرضه میکنند که برای اصحاب قدرت قابل درک نیست. خشمگین معمولا بمعنای “به خشم آمده” است، یعنی یک اقلیت بسیار رادیکال کوچک.
خشمگینان نمیتوانند <آدمهای خوبی> باشند. چون آدم خوب یا بمعنای اکثریت خاموش است یا نوعی تناقض در خود عبارت است. ولی آنها (قوم تحت اشغال) همین تناقض اند. ماجرا بسیار ساده است، شما وقتی به خشم میآیید که از هر جهت به تنگ آیید. واقعیت این است که بعد از بیش از 90 سال اشغالگری و خصوصا از 40 سال اخیر حاکمیت جباران فرعونی آخوندی، گروههای اجتماعی مختلف و در رأس آنان عربهای احوازی(که بیش از سایرین تحت ظلم خفقان آوری قرار دارند) به تنگ آمده اند. و بنابراین به خشم آمده اند.
شیپورچیان و جارچیان(رسانهها) جمهوری تروریست اشغالگر ایران و درازگوشان معمم و آن خر بزرگ مقدس شان واقعا باورشان شده از چیزی حرف میزنند که وجود خارجی ندارد و این آدمهای خشمگین را نمیبینند. ولی این آدمها و این قوم بزرگ هستند، وجود دارند، این قوم نتیجه انباشت طولانی و خاموش خشم است که اکنون سر باز کرده. آنها دیگر به سادگی به خانه هایشان بازنمیگردند. چنین نمیکنند. چون به بهانهٔ “آدمهای خوب” ساده دل، خشونت نیروهای انتظامی و امنیتی را در تظاهراتی که برای خیلیهایشان اولین تظاهرات عمرشان بوده تجربه کرده اند. آنها دیگر ترس را نمیشناسند. آنها ابتدا انگشت به دهان ماندند، سپس بعد از بازیابی و شناخت واقعیتهای پنهان شده خود، تاریخ و زبان خود، فرهنگ و سرزمین خود، برای همیشه ضدضربه شدند. بنابراین آدمهای بیشماری داریم که گرچه آدمهای خوب بشمار میآمدند، کم کم به آدمهایی بدل میشوند که رسانه های جارچی اشغالگران آنان را “اوباش” مینامند..
میتوانیم شرط ببندیم که ذهن این آدمها تغییر اساسی کرده است، همه این آدمهایی که از نظام فرعونی موجود به تنگ آمده اند، از سالها پیش تاکنون همانهایی هستند که ازشان میخواستند برای حسن و حسین سینه بزنند اشک بریزند برای صنایع فولاد و نیشکر و لوله سازی ووو کار کنند، حالا همان عده در موقعیت ساختاری “اوباش تجزیه طلب” قرار دارند!!
اینان خشونت پلیس و لباس شخصی ها را در قتل و تجاوز و مصادرهٔ زمین ها و اموال خویش را که بنام اسلام و قرآن صورت میگرفته است تجربه کردهاند. اینان ممنوعیت پوشیدن لباس سنتی و حتی ممنوعیت گفتگو به زبان مادری خویش را تجربه کردهاند، اینان سی سال به زندان افتادن پدران و مادران و فرزندان خویش را به اتهامات واهی و دروغین سیاسی تجربه کردهاند. اینان اعدام عزیزان خویش را تجربه کردهاند. اینان به یغما رفتن سرزمینشان و تغییر اسامی محله ها و شهرهای عربیشان را تجربه کرده اند. و البته، اینان در اینده بهتر خواهند فهمید وقتی این نیروهای نظم و رسانه های سراسر دروغین جمهوری فراعنه ایران اشغالگر و ملایان قارونی آن از مردم و قومی میگویند که “بیش از حد خشن و رادیکال” شده اند، مرادشان چیست. دیگر فریب توطئههای کثیفشان را نخواهند خورد. بهرحال این موضوع برای کانالهای خبری خیلی آزار دهنده است:
اگر به همه بگویم اوباش آنوقت دیگر چه کسی میماند؟!
شرط دوم این است که اقدامات نیروی انتظامی و امنیتی را از انظار پنهان کنند. در این زمینه استودیوهای تلویزیونی و ماهوارهای تا سرحد مرگ میجنگند. حذف و سانسور و از این طریق دروغ پراکنی و تبلیغات رایج و بی وقفه جزء پروپاگاندای دیکتاتوری رسانه های جارچی نظام اشغالگر است. خفه مان کردند بس که روضه نشان میدهند یا تصویر یک آخوند منفور الچهره نجس فتنهگر را پخش میکنند. رسانه ها هیچوقت تصویر آن جوانانی که با تیر مستقیم پلیس شهید شدند را پخش نمیکنند. حال آنکه همین رباتهای جمهوری فراعنه ایران اشغالگر هیچوقت هیچ تصویری از درگیری آندسته از نمایندگان پلیسی که ادعا میکنند کتک خورده اند و زخمی شده اند، پخش نمیکند. فقط ادعا ادعا ادعا میکنند.
ولی اگر واژه ها هنوز هم معنایی داشته باشند، کجای بدن یک مامور پلیس یا یک بسیجی با تفنگ یا چوب دستی یا رینگ بوکس زخمی یا کور شده است؟!! آیا فقط یک کانال اصلی در قاموس سیاسی اسلامی نظام فرعونی ملایان وجود دارد که به آدمهای خوبی که هنوز اوباش نشده اند ویدئوی جوانی را نشان دهند که هشت پلیس یا لباس شخصی مسلح دورش ریخته اند و او را میزنند؟ یا مزدورانی که بر سر پیرزن دست فروش عربی که برای لقمه ای نان حلال در کنار کوچه ای سبزی فروشی میکند او را احاطه کرده و تمام مالش را مصادره میکنند؟؟
صدها ویدئو از این موارد در شبکه های اینترنتی هست.
1)واسطه های نهادی، شامل دادگاهها، کلانتریها، وکلا، قضات، پلیس که برای رسیدگی به امورات شاکیان تشکیل شده اما متاسفانه عرب احوازی عملا توسط اینان رها شده است
2)منظور سید علی خامنه ای است که با پنهان کردن زوایای مختلف زندگی خود و پند و نصیحت کردن مسئولین در موارد گوناگون و مناسبتهای خاص، سعی در مقدس و الهی نشان دادن خود است.
3) منظور عربهای احواز است که نظام اشغالگر آنان را به حاشیه رانده و همیشه اعتراضات آنان را نوعی وهابیگری و تجزیه طلبی!! قلمداد میکند. هر نظام اشغالگری برای استعمار یک سرزمین همیشه صاحبان آن خطه را در حاشیه نگه میدارد تا بتواند در مواقع لازم انگ تجزیه طلبی!!! را به آنان بچسباند و در نتیجه راهی برای سرکوب و کشتار آنان بیابد.
4) نیروهای لباس شخصی، امنیتی و افراد ذیربط، که وظیفه دستگیریهای پنهانی و سپس قتل معترضین عرب توسط این نیروها بر عهده آنهاست. حتی در اقصی نقاط جهان از دیدگاه جمهوری اشغالگر ایران اینگونه اعمال، یعنی نظم مطلوب و خواستنی برای بقای نظام جمهوری اسلامی
مرکز اطلاع رسانی جبهه دمکراتیک مردمی احواز
نویسنده:فؤاد فرج پور