دیدگاه‌هاگزارش ها

عیلام، تمدن فراموش شده “بخش چهارم و پایانی “

در بخش‌های پیشین به بررسی چگونگی شکل گیری تمدن سامی عیلام در حاشیه شمالی خلیج عربی و قدرت یابی و شکست‌های آن در برابر تمدنهای بین‌النهرین پرداختیم. در این بخش به بررسی اجمالی برخی یافته و دلایل محکم در عربی بودن این تمدن و چگونگی پایان آن می‌پردازیم.

در سال 1400ق. م پادشاه عیلامی، “شالا” حدود جغرافیایی عیلام را به طرف شرق بطرز چشمگیری گسترش داد. او توانست فارس امروزی، بندرجمبرون، بوشهرین و بخش‌هایی از کرمان را تحت تملک خود درآورد. سال 1250ق.م “اونتاش گال” پادشاه عیلام شد. او تمثیل روح بلند عربهای احواز امروزین است؛ عصر طلایی عیلامیهای سامی. او پادشاهی بود که به گسترش آداب و سنن دینی و معابد و عمران و آبادانی پرداخت. مشهورترین معبد ساخته شده بدست او، نیایشگاه “دورنتاش” در شهر سوس کنونی است. مکانی که انتخاب شد قبلا خالی از سکنه بود. نام دورنتاش برگرفته از نام بنیانگذارش بوده است، این شهر تبدیل به مرکزی زیارتی برای ملت سامی عیلام گردید. در زمان سلطنت دورانتاش، عیلام بهمراه دیگر سرزمین‌های وسیعش به یک مرکز بزرگ و قدرتمند تجاری و نظامی بدل گشت. این مرحله برای باستان‌شناسان بسیار حائز اهمیت است. در این برهه از زمان بود که بسیاری از آثار و نشانه‌های فرهنگی و تمدن و مدنیت از دل این تمدن سربرآوردند.

یکی از این آثار بسیار نفیس لوحی گلی با خط میخی است. در رمزگشایی حروف و نوشته‌های آن، مشخص گردید که این اثر یک اثر مکتوب عیلامی است. تمامی مفردات و کلمات و ضمایر بکار رفته در آن عربی هستند. در این لوح اونتاش گال به معرفی خود می‌پردازد. او در این لوح کلمهٔ “أنا” بمعنی “من” را با خط میخی نگاشته است. یعنی بصورت الفبایی ضمیر “أنا” را بکار برده است.
همچنین کلماتی مانند “مُدَتی، سَلامی، سَنَتی”. کلماتی عربی که هنوز هم ملل عرب آنها را بکار می‌برند.
با کشف این اثر و بسیاری از آثار دیگر تصویری واضح از تمدن سامی عیلام و هویت اصلی آن بر جهان رُخ گشود، زبان و خطی کاملا سامی از جهان عرب.

اکتشافات دیگر شگفتی‌ها و واقعیت‌های بسیار دیگری را رقم زدند. ظروف سفالی عیلامی با نقوش کاملاً منظمی که هنوز هم عرب‌های احواز از آنها استفاده می‌کنند… در چفیه های عربی!

دکتر “نانسی لیندس فارنه” در کتاب خود بنام “زبان و لباس شرق میانه” می‌نویسد:
چفیه بصورت گسترده در مناطق گرم و خشک توسط ساکنان این نواحی برای در امان ماندن از گرما و اشعه سوزان خورشید، استفاده می‌شود. نقوش روی این چفیه ها اغلب بصورت شطرنجی، چیزی شبیه به تور ماهیگیری، است.
کشف دیگر مجسمه طلایی یکی از سلاطین عیلامی با پوشش عربی خاص بنام “دشداشه و عگال” است.
مجسمه زنان عیلامی با پوشش خاص زنان عرب بنام “عبایه و عصابه” که هنوز هم زنان عرب احوازی به همان صورت اولیه خود از آن استفاده می‌کنند.
دانشمند فرانسوی بنام “پیر آمیت” در سری سخنرانی‌های خود درباره پوشش سر زنان عرب احواز در جشنواره زبان و فرهنگ پاریس میگوید:
عصابه، پوشش سر زنان عیلامی کاملا شبیه همان پوششی است که امروز زنان عرب الاحواز از آن استفاده می‌کنند. حتی نوع بستن آن بر روی سرشان هیچ تغییری از زمان عیلامیان تاکنون نکرده است!.
سال 1157ق. م “شوتروک نهونته یکم” پادشاه عیلام به کاسی ها حمله ور می‌شود و حکمرانی کاسی های کوه نشین را یکسره نابود می‌کند. او طلاها و گنجینه‌های فراوانی منجمله آبلیسک “حمورابی” که در طی اکتشافات فرانسویان در سال 1902م در شهر سوس کنونی یافت شد، با خود به عیلام بازمیگرداند.
عیلام در همین زمان به اوج قدرت و هیمنهٔ خود می‌رسد. تا اینکه سال 1110ق.م فرا می‌رسد.
“بخت النصر اول” به عیلام یورش برد و 80سال آنرا تحت سلطه خود درآورد. درست در همین زمان کوچ نشینان فارس فرصت را غنیمت شمرده بسوی شهر “أنشان” در جنوب عیلام سرازیر می‌شوند. سال 1025ق.م عیلام بار دیگر توانست از سیطره بابل خارج شود و به استقلال برسد.
پادشاه این عصر “هومبان اول” نام داشت. در این زمان توسعه طلبیهای آشوری در منطقه افزایش یافته بود. تمام دولت‌ها و کشورهای منطقه بدنبال راه حلی بودند تا برای همیشه از وجود آشوریان رهایی یابند. مهمترین این کشورها: میدی ها، عربها، آرامی ها، و يهوديها و عیلامیهای سامی بودند. عیلامیها سعی داشتند تا نقشهٔ موفق پیشین خود را که در آن با حمایت کردن از اقوام سامی اکدی توانستند سومریان را شکست دهند، آشوریان را نیز شکست دهند.
بهمین منظور عیلامیها از کلدانی ها که در بابل حضور داشتند، استفاده کردند. بطور خلاصه عیلامیها با پشتیبانی کردن از کلدانیها سعی در راه‌اندازی یک انقلاب دیگر در آشور، همانند آنچه که در سومر انجام دادند، بودند. اما آشوریان پی به نقشهٔ آنها می‌برند. آشوریان با شقاوت تمام سر عیلامیان را زدند. یعنی شهر سوس را یکسره نابود کردند. سوس موتور و نیروی محرکه عیلامیان بود.

سال 647 ق. م “آشور بانیبال” پادشاه آشوری توانست طی چند جنگ خونین، سوس را نابود کرده و تمامی شهرهای عیلامی را در آتش بسوزاند. او جنایت‌های هولناکی را علیه عیلامیها مرتکب شد. اما بعد از مرگ عاشور بانیبال، عیلام بار دیگر به استقلال خود دست یافت. اما نه آن عیلام گذشته. ارتش آن بسیار ضعیف شده بود و مردم و ملت آن دیگر آن اتحاد و جوش و خروش گذشته را ازدست داده بودند.
در سال 946 ق. م فارسهایی که در گذشته به شهر أنشان مهاجرت کرده بودند، توانستند طی چند توطئه، رهبری شورش بزرگی را بدست گیرند و شهر أنشان را به تصرف خود درآورده و اعلام استقلال کنند. عیلام شمالی نیز بدست میدی ها سقوط کرد. عیلامیها فاقد قدرت لازم برا بازپس گیری سرزمین‌های ازدست رفته شان بودند.

سال 539ق.م به گونه‌ای برای عیلامیها رقم خورد که گویی زمان برایشان متوقف شده بود.
آنان دیگر فقط نظاره‌گر آن بودند که چگونه ارتش‌های مهاجم فارس سرزمینهایشان را یکی پس از دیگری به تصرف درآورده و سوس پایتخت عیلام را اشغال کردند. آنها شاهد غصب و تصرف تمام شهرها و روستاها و رودهای خروشان سرزمینشان بویژه کارون بودند.
احوازیهای عرب امروز هرگز آن تاریخ را فراموش نمی‌کنند. اجدادشان شاهد همه آن تلاش‌هایی بودند که بی وقفه خشت خشت آن تمدن بی نظیر را بر کتف هایشان کشیدند و تمدن خویش را ساختند و برای آن تمدن باشکوه جوی‌های خون نثار کردند.

عیلام بوسیله جنگها فرسوده گشت. عیلام از پِیْلی تا اونتاش گال، قصهٔ تمدنی است که تاریخ و ویژگی‌های منحصربفردش را کارون نوشت. تمدنی با نگین ها و گنجینه‌هایش تا انکار و سانسور شدید هویتش و هویت غنی ملت عرب آن توسط فارسهای مهاجم. اقوام مهاجم، به آن ظلم‌ها کردند، بیشرمانه ترین سیاست‌های تصفیه هویتی و تاریخی در حق آن روا داشتند.
عیلام اما، اولین تمدن سامی باقی خواهد ماند که ملت و مالکان اصلی آن، عرب‌های الاحواز دلاورترین، بخشنده ترین و جنگجگوترین ملت عرب برای پس گرفتنش خونها خواهند داد.

محقق: ماهر زین


مترجم‌‌: فؤاد فرج پور

مرکز اطلاع رسانی جبهه دمکراتیک مردمی الاحواز
Http://WWW.ALAHWAZ.COM

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا