دیدگاه‌هاويديوها

آزربايجان جنوبی اشغالی، آراز خروشان، ملت بزرگ ترک

تاریخ برای متوهمین و خودباختگانی که بدنبال ایده‌آل‌های خودساخته هستند، نمایشگاه “شرم” است. اکنون پان فارسهای سارق تاریخ، سرزمین و هویت ملل غیرفارس، جای شایستهٔ خود را در این نمایشگاه یافته‌اند.
رهبران ایران اشغالگر و خودفروشان کاسه لیس آنها در هر دوره‌ای از تاریخ معاصر تصورات و چرندیات خود را در هر زمینه‌ای پرورش داده و با تبلیغات و مغزشویی بی وقفه، این ایده را در ذهن بیمار مردم خود تزریق کرده‌اند که هر جا یک فارس یافتید، آنجا ایران است!!!.

چندی پیش محمد جواد ظریف، رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه را برای خواندن شعر آراز آراز(ارس) محکوم کرد. البته نمایندگان خودفروخته مجلس ارتجاع نیز واکنشهایی از خود در کردند. در بخشی از این شعر به “جدایی با زور” اشاره شده است.
ظریف در توییت خود به رجب طیب اردوغان هشدار داده که شعری که خوانده، «نقض حاکمیت ملی جمهوری آذربایجان» است!. این هشدار می‌تواند دستمایه طنز شود و در پاسخش بگویند: وقتی رئیس جمهوری آذربایجان که همان جا نشسته، سر را به نشانه تأیید سخنان رئیس جمهوری ترکیه تکان می‌داد، اعتراضی ندارد، تو از چه جایگاهی معترضی مردک؟ اگر حرف آقای اردوغان نقض حاکمیت ملی جمهوری آذربایجان باشد، معنایش این است که او جمهوری آذربایجان را همچنان متعلق به ایران جعلی می‌داند و همان حرف تو را می‌زند که در توییتت نوشته‌ای مناطق شمالی ارس از سرزمین مادریشان ایران جعلی قهراً جدا شده‌اند. پس به چه معترضی مسخره؟
البته برخی نمایندگان مجلس ارتجاع خامنه‌ای نیز به نمایندگی از رژیم غیرقانونی ایران اشغالگر با اظهارات خود، از نیات مداخله جویانه رژیم در امور کشورهای مستقلی همچون آزربايجان پرده برداشتند. بر اساس کدام اسناد کذایی جمهوری آذربایجان و منطقه قفقاز متعلق به ایران جعلی است؟ سرزمین‌های آزربايجان، قفقاز جنوبی، آزربايجان جنوبی، احواز، سیستان و بلوچستان، کردستان در طول تاریخ خود در ادوار مختلف تحت اشغال نظامی و استثمار ایران بوده‌اند. تاریخ بر این گفته با انبوهی از اسنادش گواه است. ساده‌ترین گواه، کتیبه داریوش هخامنشی درباره نبردها و جنگهای استقلال‌ طلبانه این ملت‌ها و کشورها علیه اوست.

ملت ترک آزربايجان اشغالی هنوز آن روایت‌هایی ساختگی که ناسیونالیستهای ایرانی از تاریخ حکومت ملی آذربایجان در فاصله آذر 1324 تا آذر 1325 به خورد مردم داده‌اند و میدهند، از یاد نبرده‌اند. فارسها برای توجیه و قابل قبول نشان دادن حمام خون و ویرانی و ویلانی که پس از خروج ارتش سرخ شوروی در آذربایجان به راه انداختند، ادعا میکنند که شوروی(استالین) قصد جدا کردن آذربایجان را داشته، و ارتش ایران اشغالگر به رهبری شاهنشاه محبوب و حمایت مردم میهن پرست و شاهدوست!!!، آذربایجان را از چنگال اهریمن درآورده به آغوش میهن بازگردانده!
با خروج ارتش سرخ، ارتش ایران اشغالگر بجز از دم شمشیر گذراندنِ هر گذرنده ای و برپائی دادگاههای صحرائی نظامی به دادستانی سرهنگ زنگنه، جلاد قسّی القلبی که کودکان شیرخواره دموکراتها را در تنور می‌انداخت، کار دیگری نکرد و آن خاطرات تلخ خونین از یادها نرفته‌اند. زندانها برای انبوه دستگیرشدگان جا نداشتند، دستگیرشدگان را اعم از روستائی، از معلم زبان ترکی، از کارگر عضو سندیکا، از پرستار، کتابدار و بازیگر تئاتر، دانش‌آموز و پیر جوان بدون محاکمه و فوت وقت، دسته دسته تیرباران کردند. کتابهای ترکی را در میادین ریختند و مثل نازی ها سوزاندند، روی خون و اجساد ملت ترک آذربایجان رژه رفتند، عربده کشیدند، شادی کردند، عکس‌ها گرفتند و شما فارسها اینگونه … تاریخ را نوشتید!

وقتی پرده نمایش در 21آذر 1325 برافتاد، چه چیزی نجات پیدا کرد؟ آذربایجان از “چنگال اهریمن”؟ نخیر.. آنچه با سقوط پیشه وری و جنبش دموکرات و حکومت ملی آذربایجان نجات پیدا کرد، آذربایجان نبود. نجات شووینیسم فارسی بود از پذیرش هویتهای ملی اتنی های ساکن فلات ایران. نجات دیکتاتوری مرکز و سلطه گری فارس.
نجات سروری و سلطه فارس بر غیرفارس؛ نجات مرکز و فارسها از کابوس بیداری و حق طلبی ملت‌های غیرفارس. جوهر قضیه در این پرسش و پاسخ کوتاه میان استالین و قوام بیان شده است:

استالین: «مسئله آذربایجان از امور داخلی ایران است و در حالی که آذربایجانی ها خواهان استقلال نیستند و تنها خودمختاری می خواهند، پس چرا ایران(جعلی) برای این موضوع ناراحت می شود؟»

قوام: « اگر به آذربایجان خودمختاری اعطا شود، ولایات دیگر نیز تقاضای خودمختاری خواهند کرد.»

برای پان ایرانیستها هر حرفی از حق خودگردانی، حق تعیین سرنوشت و خود مدیریتی اتنیکی و سرزمینی، ” توطئه” است، ” تجزیه طلبی” است و مستحق خونریزی. برای آنها ایران یک ملت دارد، و آن، ملت جعلی رضا شاه ساخته است. ایران جعلی یک صاحب دارد و آن فارس است. ملت ایران تنها یک زبان دارد و آن زبان فارسی، زبان فردوسی و سعدی است. ایران جعلی فقط یک تصمیم گیرنده دارد و آن فارس و پان فارس مرکز نشین است. هرکس بجز این بیاندیشد ” متجاسر” و ” وطن فروش” و ” تجزیه طلب”است و خون اش حلال!

پهلوی ها گور خود را گم کرده‌اند. پیشه وری برای ابد خفته است؛ نظام فاشیسم شیعهٔ وارث نظام منفور پهلوی ها همچنان بر داربست پان ایرانیسم و پان فارسیسم پهلوی ها تکیه زده و حکم میراند. اما آذربایجان جنوبی اشغالی در طلب حقوق سرکوب شده ملی و دموکراتیک اش زنده است و نفس میکشد. پیشه وری را هنوز در زندانهای آذربایجان اشغالی و تهران به بند میکشند و در وجود محبوسان آذربایجانی و بویژه عباس لسانی که در چنگال کرونا گرفتارش کرده‌اند، به قتل میرسانند. همین زندان ها گواه زنده بودن پیشه وری و راه پیشه وری و زنده بودن آذربایجان اشغالی است. بهمین ترتیب برای سایر ملت‌های غیرفارس تحت اشغال ایران.

فهد الأحوازي

مرکز اطلاع رسانی جبهه دمکراتیک مردمی الاحواز
Http://WWW.ALAHWAZ.COM
Https://t.me/adpffarsi

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا