صد سال اشغال نظامی احواز
صد سال اشغال نظامی احواز
شروع حکومت پهلوی با سرکوب مخالفان و آزادیخواهان مصادف بود. حکومت پهلوی با یورش به خراسان، بلوچستان، کردستان، آذربایجان جنوبی و قلع و قمع آنان توانست این سرزمینها را ضمیمه جغرافیای نوظهور موسوم به ایران کند. اما در این بین احواز دارای ارتش خود بود نیروهای ارتش ایران اشغالگر نتوانستند با حمله نظامی بر احواز سرشار از نفت و گاز سیطره یابد. اما رضا پهلوی توانست با فریب، شیخ خزعل را از محمره به تهران دعوت کرده و او را در زندان به قتل رساند. بدین ترتیب احواز به اشغال ایران درآمد.
از بدو ورود به عرصه سیاست، سعی در تغییر فرهنگهای اصیل ملل غیرفارس و قالب کردن فرهنگ فارسی کرد، نمونه بارز آن تعیین زبان واحد فارسی برای تمام ملتهای غیرفارس تحت اشغال خود و غصب اراضی آنها، ایجاد ثبت احوال و ممنوعیت استفاده از نامهای اصیل و محلی بود.
احواز از سالهای اول اشغال نظامی آن بزرگترین منبع درآمد نفتی، با بنادر استراتژیک دریایی و البته کشاورزی به حساب میآمد ولی همه منافعش تحت انحصار قشر خاصی درآمد، یعنی قشر فارسها.
جمهوری اسلامی
روح الله خمینی که از پایه و اساس هیچ سوادی در حکومت و سیاست نداشت با ورود به عرصه سیاست برای استحکام پایه های قدرت جبارانه خود، کشتار همه مخالفان را آغاز کرد.
روح الله خمینی، احواز اشغالی را تبدیل به صحنه اول جنگ با همسایه خود يعني عراق کرد تا برای مردم احواز ویرانی را به بار آورد و طی ۸ سال جنگ بیهدف غیر از ویرانی، آوارگی کشته شدن مردم عرب احواز و دیگر ملل تحت اشغال چیزی برای مردم در بر نداشت.
کلاه شرعی
سپس با شعبدهبازی رفسنجانی، علی خامنهای صاحب حکومت شد. خامنهای را به ضحاک زمان می شناسند.
خامنهای فرقهگرا از بدو ورود به عالم سیاست، بعنوان رهبری با کشتارهای فجیع که هیچ حکومتی با دشمن خود آن را انجام نمیدهد آغاز کرد.
کشتارهایی که تا به امروز هم ادامه دارند. کشتن معترضان دانشجویی کوی دانشگاه، معترضان سال 88، روزنامه نگاران، فعالان سیاسی و مدنی کارگر یا کسانی که دین و آیینهای دیگری را میپذیرند.
میتوان گفت محمدرضا پهلوی سعی در حذف اصالت عربی مردم احواز را داشت. خمینی دجال با هشت سال جنگ آن را ویران کرد. و خامنهای و حزب شیطانی او هردوسیاست خمینی و رضاشاه را مصرانه پیش میبرند.
رودخانه کارون شاهرگ حیاتی احواز اشغالی را طی عملیاتهای سدسازی غیرکارشناسانه، انتقال آب آن به فلات مرکزی ایران اشغالگر را تسهیل کردند. ملت عرب الاحواز اشغالی که صاحب این رودخانه هستند را از آب سالم و حتی کشاورزی بی بهره ساختند.
کارون بزرگترین رودخانه خاورمیانه که روزی بندرگاه کشتی های باری بوده حال به جوی فاضلاب های صنعتی و بیمارستانی مبدل شده است.
رژیم اشغالگر ایران در مقابل سدسازی در بالادست کارون، از جنوب هم شروع به خشک کردن هورالعظیم کرد تا جایی که تمام ساکنین آن را مجبور به مهاجرت اجباری کردند.
با خشک شدن کارون و تالاب بین المللی هورالعظیم شاهد طوفانهای شن عظیم از نوع سمی، و در کنار آن، دود ناشی از فلورهای تصفیه نفت و مالچ پاشی های غیر قانونی، حکم قتل عام ملت عرب احواز اشغالی صادر شد.
ایران اشغالگر و علی الخصوص جمهوری اسلامی نه تنها نفت الاحواز را به غارت میبرند بلکه هور العظیم را نیز خشک کردند که بتوانند با فروش نفت موجود در آن پروژههای تروریستی و هستهای خود را پیش برده و حمایت مالی و تسلیحاتی از گروهکهای تروریست دست نشانده خود در خاورمیانه را هر چه بیشتر تامین کنند.
در کنار کارون به تاراج رفته، مردم از ثروتهای زیرزمینی به گاز و نفت که همه ساله مقادیر زیادی از آنها استخراج میشود، غیر از آلاينده های سرطانزا و فقر روزافزون چیزی عایدشان نمیشود.
ملت عرب احواز با وجود آنکه صاحبان منابع غنی نفت و گاز و خاک حاصلخیزش هستند، از داشتن امکانات اولیه بهداشتی و تحصیلی و حقوق بشری بی بهره هستند.
از سوی دیگر مهاجرت سیستماتیک مردم فارس و غیر بومی شمال و مرکز فلات ایران اشغالگر به احواز اشغالی بازی کثیفی است. نیروی کار شاغل در تمامی صنایع و شرکتها تا 95 درصد تنها از نیروهای غیربومی هستند که از سوابق و تجربیات بالایی برخوردار نیستند. این در حالی است که جوانان عرب احوازی با در اختیار داشتن مدارک عالی و سواد لازم به دلیل عرب بودنشان امکان کار و استخدام در ادارات دولتی را ندارند. بغیر از تعداد انگشت شماری که آنها را شدیدا تحت نظر گرفتهاند.
تبعیض نژادی و زبانی در مدارس و دانشگاههای احواز را براحتی میتوان مشاهده کرد. هیچ عربی حق تکلم به زبان مادری خود را ندارد. معلمان و اکثریت اساتید دانشگاهها از میان فارسها هستند در کلاسی که اکثر دانش آموزان آن را کودکان عرب تشکیل میدهند با واژه( اینها عربهای نفهم و بی فرهنگ هستند)، به دانش آموزان توهین میکنند.
کودکانی که نتوانند حرف معلم غیر بومی خود را بفهمند چگونه می توانند تحصیل کنند و متاسفانه تعداد زیادی از آنان مجبور به ترک تحصیل میشوند. چون زبان مادری آنها عربی است و فارسی به آنها تحمیل شده است.
اما با همه این تناقضات بازهم جوانان عرب تسلیم دولتمردان مزدور اشغالگر ایرانی نشده و همیشه خواستار آزادی و حق تعیین سرنوشت خود و سرزمین اشغال شده خویش هستند. خواستههایی که از ۱۰۰ سال گذشته تا به حال به غیر از اعدام، زندان و شکنجه، بیکاری، فقر چیزی را در بر نداشت.
حکومت آخوندی ایران اشغالگر به خصوص در این ۳۰ سال اخیر به گونهای جدید بر ضد ملت عرب احواز شروع به تعامل کرد. با یوررش به منازل مسکونی بدون دلیل و سند آنان را دستگیر کرده و سپس با پروندهسازی بر ضد جوانان و فعالان فرهنگی مدنی عرب، آنها را یا به حبس طويل المدت محکوم کرده و یا برخی از آنان را اعدام میکند. نمونهای از این اتفاقات در سال ۱۳۸۴ اتفاق افتاد وقتی که جوانان جنوب غرب احواز پایتخت دست به اعتراض و تظاهرات مسالمت آمیز زدند با سرکوب شدید نیروهای امنیتی از سوی یگان ویژه نیروی سرکوبگر انتظامی و سپاه تروریستی پاسداران مواجه شدند.
تعداد بالایی اعم از جوان، مردان میانسال و چندین زن دستگیر شده و به مراکز مربوطه و البته نامعلوم منتقل شدند.
با گذشت ۱۶ سال از آن واقعه هیچ اطلاعی از بسیاری از آن اسیران در دست نیست.
حسن حیدری جوان ۳۰ ساله شاعری بود که در سیل های برنامهریزی شده ایران اشغالگر در سال ۱۳۹۸، اقدام به نشویق مردم برای کمک به همنوعان خود کرد که در نهایت در زندان با تزریق نوعی سم او را کشتند.
فعال زیست محیطی مسعود کنعانی که برای احیای کارون و هور العظیم تلاشهای زیادی کرد، او نیز در نهایت با تهدید نیروهای ترور و امنیت ایران اشغالگر مواجه شد. چندین بار به بیدادگاه انقلاب احضار شد و هر بار با وثیقه های سنگین مالی آزاد میگردد اما تاکنون از جنگ با ظلم بی پایان جمهوری اسلامی ایران اشغالگر دست نکشید.
فعالان مدنی به نام فاطمه تمیمی، مریم عامری ازهار آلبوغبیش سه زنی بودند که سعی در احیای فرهنگ فولکوریک عربی فراموش شده در بین کودکان عرب بودند. جمهوری ضداسلامی ایران اشغالگر این سه زن را با اتهامات واهی اقتصادی و مالی و پرونده سازی، از حرکت فرهنگی آنها جلوگیری کرد.
ملت عرب الاحواز اشغالی خواهان حق تعیین سرنوشت و استقلال همه جانبه سرزمین شان از چنگال اهریمنی ایران اشغالگر و رژیم منفور تروریستی جمهوری اسلامی است.
احمد غافلی زاده جلیعه