الاحوازگزارش ها

( مطالعه تحليلي سد العگيلات (گتوند) و پيامدهاي منفي آن در الأحواز اشغالي )

*مقدمه* 
 
طرح احداث سد در احواز اشغالي قدمتي ديرينه دارد اما احداث سد با مبناي امنيتي، سياسي و با هدف تسلط بيشتر بر منابع الأحواز چند دهه اي است كه آغاز گرديده و پيامدهاي منفي زيادي براي منطقه در برداشته است.
استارت پروژه ( سد گتوند ) در دوران پس از جنگ ايران علیه عراق آنهم با هدف تصرف زمين هاي اطراف سد توسط سپاه تروريستي براي استخراج معادن و همچنين بهربرداری و تسلط كامل بر مهمترين شريان حياتي زندگي ملت عرب الأحواز يعني رود بزرگ كارون و بدنبال آن خشكاندن زمين هاي پايين دست و مصادره و غصب خانه ها و زمين هاي زراعي ملت عرب منطقه، احداث شهرك هاي فارس نشين بر زمین‌های غصب شده و تاراج ثروت طبيعي الاحواز اشغالی و انتقال آب به مناطق فارس نشين و مركزنشينان جغرافياي موسوم به ايران اشغالگر انجام گرفت.
مهاجرت اجباري عرب ها از 
مناطق الاحواز و بعد از آن افزایش بي رويهٔ بيكاري در جامعه عربهای احوازي و بالا رفتن ميزان جرم و جنايت در الاحواز. خشك شدن رودها و بي آبي زمين هاي حاصلخيز كشاورزي و بدنبال آن از بين رفتن تنها محل ارتزاق هزاران خانوار احوازي، تنها جزئي از خودكامگي و تمامیت خواهی نظام اشغالگر است.
انتخاب محل اشتباه جهت احداث سد گتوند و به دنبال آن وارد ساختن ضربات سهمگين به محيط زيست الأحواز، عامدانه و با علم به اين زيانهاي جبران ناپذیر صورت پذيرفته است.
نويسنده براي اثبات اهداف شوم اين پروژهٔ غير انساني، دلایل خود را به شرح ذكر می‌کند:
 
 *چرا با وجود هشدارهاي مشاوران و مهندسان آب در عدم ايجاد چنين سدي، نظام آخوندي مبادرت به احداث آن نمود؟* 
 
احداث سد هاي کارشناسی نشده و بدون مطالعه دقيق علمي، در اين چند دهه افزايش چشمگيري داشته است.
سد گتوند كه با نظارت و پيمانكاري قرارگاه خاتم سپاه تروریستی صورت پذيرفته است. بدليل تمركز سپاه بر سلطه طلبي و استثمار زمينهای ملت عرب الأحواز و عدم توجه به تحليل هاي علمي و پيامدهاي منفي اين طرح، خسارت هاي زيادي را متوجه احواز اشغالی نمود.
پيشينه مطالعه علمي در مورد احداث اين سد به دهه ۱۹۶۰ میلادی باز میگردد كه در آن زمان گروهی از مهندسان آمریکایی شرکت هارزا به همراه شرکت ایران فرمانروایان امکان‌سنجی ساخت سد را در محدوده حوضه کارون آغاز نمودند.
مهندسان هارزا به هنگام مطالعه مسیر رود کارون در گذر از جبال زاگرس به جلگه الأحواز اشغالي به یک توده نمکی بزرگ که متعلق به سازند زمین‌شناسی گچساران بود، برخوردند. معدن نمک عنبل در کناره کارون، در شمال شرقی شهرستان العگيلات ( گتوند ) چیزی نبود که نادیده گرفته شود.
این مهندسان پیشنهاد کردند که اين سد بايست قبل از این توده ساخته شود، وگرنه با به زیر آب رفتن و انحلال این توده نمک در دریاچه مخزن، آب رودخانه کارون شورتر خواهد شد.
پس از پايان جنگ تحمیلی ايران علیه عراق و آغاز دوران باصطلاح سازندگي(دوران غارت و تخریب) در جغرافياي موسوم به ايران، نیروهای مهندسی سپاه تروریستی پاسداران در صدر پيمانكاران پروژه هاي عمراني و ساختمانی بزرگ قرار گرفتند. 
به دستور سپاه، دست‌اندرکاران وزارت نیرو، گزارش موننکو را از بایگانی خارج و مطالعه امکان ساخت سد در نقطه مورد نظر را به شرکت‌های “مشانیر و لامایر” واگذار کردند. به گفته این کارشناس در مطالعات مشترک شرکت‌های مشانیر و کاتیک چین در سال ۱۳۷۹، مشاوران نسبت به وجود گنبدهای نمکی و زيانهای حاصل از آنها بر محيط زيست بی‌توجه بودند.
زمین‌شناسان با ویژگی‌های رسوبات تبخیری مثل نمک و گچ آشنا هستند و می‌دانند که تغییر شرایط طبیعی برای سازندهای تبخیری مانند تشکیلات گچساران، آثار مثبت زیست محیطی به همراه ندارد. نمک و گچ به نسبت‌های مختلف در آب حل می‌شوند و کیفیت آب را کاهش می‌دهند. یک نگاه ساده به نقشه‌ زمین‌شناسی منطقه العكيلات ( گتوند ) نشان می‌دهد که رود کارون پیش از ساخت سد و آبگیری، کمترین تماس را با توده عنبل (با ذخیره نمکی بیشتر از ۱۰۰ میلیون تن) داشته است. به گفته یک مهندس مشاور، زمین‌شناسان مختلفی به مدیران وزارت نيرو در مورد ساخت سد العكيلات (گتوند) در محل فعلی هشدار داده بودند، اما ظاهراً کسی به این هشدارها توجه نکرده است.
توده نمك با اين حجم وسيع، چيزي نيست كه هر انسان عاقلي بي توجه از كنار آن بگذرد مگر اينكه اهداف پنهاني در وراي اين اقدام غير انساني وجود داشته باشد.
در سال ۱۳۸۳ کار به‌دست شرکت‌های مهاب قدس سپاه و شرکت فرانسوی کوینه بلیه می‌افتد، مطالعات مجدد “گنبد نمکی عنبل” با هشدارهای استادان دانشگاه شهید چمران احواز پایتخت آغاز می‌شود.
پس از آبگیری سد در سال ۱۳۹۰ و فروریختن سریع پتوی رسی، میزان تماس آب و نمک، افزایش چشمگیری یافت تا حدی که آب رها شده از سد العكيلات ( گتوند ) شورتر از گذشته شد و مسوولان سد مجبور به مهار جریان شدند. به دلیل سنگینی نسبی ترکیب آب و نمک، بیشتر این شورابه در عمق مخزن سد جمع می‌شود و ضررهاي محيطي جبران ناپذيري به دنبال خواهد داشت.
 
 *چرا رسانه‌های میلی داخلي، در جهت افشاي اين طرح خانمانسوز و تبيين پيامد هاي آن، اقدامي اساسي انجام ندادند؟* 
 
اين سد در ميان سكوت خفت بار رسانه هاي داخلي صورت پذيرفت و هيچكس جرأت اظهار نظر در مورد بلاي خانمانسوز اين سد مهلك نداشت و سخني به ميان نياوردند. اين بزرگترين ظلم تاريخي در حق ملت عرب الاحواز العربیه اشغالی بوده است كه نتايج منفي و خطرناك آن تا مدت ها گريبان این ملت عرب را خواهد گرفت. 
رسانه ها فقط به تمجيد از اهداف ظاهري احداث اين سد به ميان آوردند و بخاطر ترس از برخورد با منتقدين و روشنگري، از اداي رسالت خود امتناع نمودند و مسوليت اخلاقي و انساني خود را زمين نهادند و تسليم اهداف تروريستي قرارگاه خاتم و سپاه شدند و با عدم افشاگری‌های خود، فاجعه زيست محيطي بزرگ محصول سپاه تروریستی پاسداران را شریک شدند. 
اکثر رسانه‌ها به عنوان ناظران بیطرف قدرت، بعد از تصویب ساخت سد در سال ۱۳۷۶ از نظارت و خبررسانی دقیق بر کل پروژه خودداری کرده‌اند و تنها در مراحل پایانی ساخت سد درباره آن قلم فرسایی کردند. می‌توان از روزنامه‌نگاران و دبیران رسانه‌ها پرسید که تا کنون چند گزارش ارزیابی زیست محیطی، زمین‌شناسی و جامعه‌شناسی در توجیه ساخت سد العكيلات (گتوند) و دیگر سدهای ساخته شده را به‌دقت بررسی کرده‌اند؟ آیا روزنامه‌نگاران، کارشناسان دخیل در ساخت این سد قاتل ملت عرب الاحواز را دعوت به گفتگو کرده‌اند؟ چگونه ممکن است تاثیر مدیران سدساز در توسعه منابع آب و نیروی ایران اشغالگر بر روند انتشار خبر و حتی عدم انتشار بسیاری از واقعیت‌های سدسازی در ایران نادیده گرفته شود؟ آیا می‌توان بحث منافع مشترک و تضاد منافع را در این محدوده بررسی کرد؟ منافع مردم این وسط کجاست و نقش رسانه‌ها در بیان واقعیت‌ها به جامعه چیست؟ تفاوت رسانه‌های غیر دولتی با رسانه‌های دولتی چه بوده است؟
آسیب‌های غیرقابل جبران به محیط زیست احواز و منابع آب و خاک جغرافیای سیاسی موسوم به ایران یک‌شبه رخ نداده است. تالاب‌ها و دشت‌ها از بین رفته‌اند. دریاچه‌هایی خشک شده‌اند، جنگل‌های بسیاری نابود گشته‌اند و… 
چرا نقض کنندگان اصل ۵۰ قانون اساسی نظام فاسد ايران به چالش کشیده نشدند و از آن ها مطالبه گري صورت نپذيرفت؟
نقش رسانه‌ها در عدم گزارش واقعیت‌ها در ارتباط با این روند مخرب چه بوده است؟
آیا رسانه‌ها به مخاطبان خود گفته‌اند که ساخت و سازهای بزرگ در کشورهای پیشرفته باید با ارزیابی دقیق و موافقت گروه‌های مردمی همراه باشد؟ آیا گفته‌اند که اگر نسبت هزینه و ضرر اجرای یک پروژه بیش از منافع آن باشد، نباید انجامش داد؟ آیا گفته‌اند که ارزیابی یک پروژه توسط گروه‌های غیر درگیر مانند رسانه‌ها و گروه‌های حافظ منافع مردمی تا چه حد باید مستقل از کارفرما و منافع گروه‌های درگیر پروژه باشد؟ آیا فهرست کامل تمامی ارزیابی‌های محیطی سد گتوند، و دیگر سدها در اختیار رسانه‌ها قرار گرفته است؟
 
نکته قابل توجه این است که همان مجموعه‌هایی که به محیط زیست آسیب زده‌اند، پاسخگو نبوده‌اند و اینک درگیر ساخت پروژه‌هایی بزرگ تر آنهم در احواز العربیه اشغالي هستند، به عبارت دیگر، متهمان تخریب منابع آب با همان برداشت‌ها و پشتیبانی دولتي، باز بدون شفافیت و پاسخ‌گویی سراغ نقاط دیگر الأحواز رفته‌اند. دیروز با سدسازی‌های غیرکارشناسی و اینک با طرح‌های بزرگ انتقال آب. پروژه انتقال آب از حوضه کارون به حوضه زاینده‌رود یک نمونه است که کمتر کسی مطالعات مستقل و ارزیابی‌های محیط زیستی و اجتماعی‌اش را بررسی کرده است.
“بی‌اطلاع بودن دست‌اندرکاران و مديران فاشيست پروژه واقعیت ندارد و اين طرح با بي توجهي به هشدارهاي استادان دانشگاه ها و كارشناسان خبره، پايه ريزي شد تا هرچه بیشتر الاحواز العربیه اشغالی را به یک بیابان خشک و لم یزرع خالی از سکنه تبدیل کنند.
نفوذ مدیران شرکت‌های مختلف درگیر پروژه (مديران جنایتکار سپاهي) در لایه‌های مختلف سیاست و استفاده از نفوذ در اركان نظام و رسانه هاي وابسته، واقعیت را از مردم پنهان و به كسي اجازه دسترسي و تحقيق داده نمیشود.
برخی از خبرنگاران هم که از گوشه و کنار چیزهایی شنیده بودند با این هشدار مواجه شدند که “پرونده سد گتوند محرمانه است”. فاطمه کریم‌زاده گزارش‌گر روزنامه ایران در گزارشی تحت عنوان “به دلیل پا بر جا ماندن مشکل گنبدهای نمکی آبگیری سد گتوند به سال آینده موکول شد” در بهمن ۱۳۸۹ نوشت: “برای به دست آوردن اطلاعات درباره سد گتوند به سراغ کارشناسان سازمان محیط زیست استان می‌رویم اما با این پاسخ مواجه می‌شویم که به دنبال این مسئله نباشید، پرونده سد گتوند محرمانه است و دلیلی وجود ندارد که اقدامات و مسائل مربوط به آن در اختیار جرايد قرار گیرد.
 
 *چگونه سد العگيلات (گتوند)*به فاجعه‌ای زيست محيطي تبديل شد؟* 
 
سدي كه با پول نفت مسروقهٔ سرزمين الأحواز اشغالی و با صرف هزینه‌ای معادل *۴۰۰۰ میلیاردی* ساخته شد بجاي توسعه و رفاه الأحواز، غايت ديگري در وراي اين پروژه، بوده است و آن نابودي زيست بوم منطقه و تاراج و نابودی زمین‌های ملت عرب الاحواز بوده است. 
طرحي كه با عمليات اطلاعاتي و امنيتي براي در خفا ماندن اين پروژه صورت پذيرفت و تا زمان بهره برادي از اين سد در هاله‌ای از ابهام، مسكوت ماند و تا همين امروز هم كسي از ابعاد فاجعه بار آن با خبر نيست.
سد العگيلات (گتوند) اين فاجعه قرن، از دستاوردهای مهندسی سپاه تروريستي است.
پروژه ساخت سد گتوند از اردیبهشت ۱۳۷۶ و با عملیات انحراف آب کارون توسط گروه «سپاسد» وابسته به قرارگاه خاتم‌ و با مشورت شرکت مهندسی مشاور مهاب قدس زیر مجموعه آستان قدس وارد فاز اجرایی شد و در ابتدای سال ۱۳۸۵ عملیات خاکریزی هسته رسی بدنه آن آغاز گردید؛ اما همزمان با پیشرفت فیزیکی سد، نگرانی‌ها از عوارض و عواقب آن نیز افزایش ‌یافت.
رودخانه‌ای که در طول سالیان گذشته آب شیرین آن با EC (شوری) حداکثر 400 تا 500 میلی‌موس بود، با آبگیری سد گتوند هم اینک با 17میلیون تن نمک خارج شده از این سد و ورود آن به کارون مواجه شده است. این میزان نمک افزون بر ۷ میلیون تن نمکی است که در مخزن سد وجود دارد.
میزان نمک حل شده در عمق پایین دریاچه پشت سد گتوند اکنون بیش از ۱۰برابر شوری آب اقیانوس برآورد می‌شود. (نمک اقیانوس ۲۸ تا ۳۰ گرم در لیتر است، ولی در لایه‌های تحتانی سد گتوند به۳۰۰ گرم در هر لیتر می‌رسد.
سد العگيلات ( گتوند ) چه بلايي بر سر محيط زيست الأحواز اشغالي وارد ساخت؟ اين سد، سدی است که تنها *دستاوردش شور کردن بزرگترین رودخانه الأحواز (كارون ) و به شوره زار تبدیل کردن 420 هزار هکتار زمین زراعی یعنی چیزی معادل کشور بحرین و دو برابر کشورهایی چون مالدیو و جزایر مارشال بوده است.* 
 *از دیگر دستاوردهای این سد، از بین رفتن هزاران هکتار زمین‌های کشاورزی* که با صدها هزار درخت خرما و مزارع گندم و ذرت و نیشکر و فراورده‌های کشاورزی دیگر به اقتصاد خانواده هاي الأحوازي رونق می‌بخشید ، مي باشد.
سد مخزنی العگيلات ( گتوند ) روی معدنی عظیم به عمق 200 متر از نمک بنا شد تا زندگی و حیات را در یكی از مهم‌ترین و مرغوب‌ترین جلگه‌ها و اقطاب كشاورزی منطقه خاورميانه بخشكاند !!
شور شدن آب منطقه الأحواز اشغالي، شیوع سرطان، افزایش مهاجرت و خشك شدن كارون، بخشی از تبعات سد العگيلات ( گتوند ) بود. در حقیقت آب کارون را بطور کامل بسوی شهرهای فارس نشین منحرف ساختند و آب شور دریاچه گتوند را وارد مسیر رود کارون نمودند. 
۴۴روستا به طور کامل از جغرافیای الأحواز اشغالي حذف شدند و به افرادی که زمین‌های آنها در این پروسه شوم قرار گرفته بود، رقم بسیار پایینی برای تصاحب اراضی آنها پیشنهاد شد.
کشاورزان زحمتکش روستایی که حاضر نبودند خاک‌پدری خود را رها کنند پس از قطع آب و برق از روستاهایشان مجبور به تخلیه خانه‌هایشان شدند.!
در سکوت هماهنگ و معنادار رسانه‌ای، زندگی و باغها و کشاورزی و دامداری این ملت عرب مستضعف به تاراج رفت، و هرگز وعده ساخت شهرک‌هایی که به آنها داده شده بود نیز تحقق نیافت.
یکی از کارشناسان در مورد این سد می‌گوید: سدی که قرار بود حیات و آبادانی برای الأحوازي ها به همراه داشته باشد، پس از ساخت و آبگیری میان کوه های نمک، تبدیل به دریاچه ای شده که جز ويراني دستاوردي نداشت. تبدیل شدن کل جلگه الأحواز به شوره زار از یک سو و از بین رفتن زمین های کشاورزی در پایین دست از سوی دیگر سبب شد کشاورزان به جای تولید محصول، فقط نمک برای عرضه داشته باشند.
فاجعه‌ای که از آن به عنوان سد العگيلات (گتوند) نام برده می شود آسیب هایش تا ابد گریبان مردم الأحواز را خواهد گرفت.
 آيا کسی آن کوه های نمک را ندید؟ و يا ديدند اما چشم هاي استثمارگرشان را عمدا بستند؟
«تصورشان این بود که می توانند کوه های نمک را با یک پتوی رسی بپوشانند و اجازه ندهند نمک وارد آب شود؟»
کوه رس؟ چگونه؟*
«رس را کوبیدند و با آن سدی در مقابل کوه های نمک ساختند تا مانع نفوذ نمک در آب شوند غافل از اینکه با نخستین آبگیری در سد هم رس ها در آب حل شد و هم نمک ها وارد آب شیرین شد و تبدیل به شورابه شد.
پروژه‌ای که افتخار و منافعش را دیگران بردند، رنج فاجعه بارش ماند برای مظلوم ترين ملت دنيا و روستاییان آواره ای كه در سوداي تهيه لقمه ناني اندك، به شهر هاي الاحواز اشغالی پناهنده شدند.
سد گتوند تبديل به فاجعه‌ای بيولوژيكي شده است که بر اساس آمار، سالانه ۳۰ درصد بر شوری آب کارون می‌افزاید. 
با سد سازی‌های فاقد مطالعه(اما مغرضانه) در احواز اشغالي، شرايطي بوجود آمده است كه بحران بی آبی و خشكسالي در سرزمینی که روزگاری با نخلستانها، باغ‌های سرسبز، مزارع خرم، رودهای خروشان و تالاب‌ها، هوش از سر هر گردشگری می‌‌ربود هم‌اکنون به جهنمی برای اهالي احواز تبدیل شده است. 
به‌جرات می‌توان گفت یکی از دلایل اصلی حال و روز ناخوش احواز و کارون ، فاجعه‌ای خفته در دل منطقه العگيلات (گتوند) است.
سدی در این منطقه احداث شد که از آن به‌عنوان موزه عبرت محیط زیست جغرافيای سیاسی موسوم به ایران یاد می‌شود. عاملان اين حادثه خانمانسوز هرگز به دادگاه جهت محاكمه معرفي نشدند زيرا در رده هاي بالاي نظام منفور اشغالگر نفوذ دارند اما جبر تاريخ ثابت نموده است كه مستبدان هميشه به پاي ميز محاكمه كشيده مي شوند.
 
 *آيا طرح هاي علاج بخشي براي برون رفت از اين معضل بزرگ وجود دارد يا خير؟* 
 
بیش از دو سال از تهیه طرح‌های علاج‌بخشی گتوند می‌گذرد اما از آنجایی که نتایج این تحقیقات و طرح‌های علاج‌بخشی كار به جايي نبرده این طرح‌ها بایگانی شده و این سد همچنان بلاتکلیف مانده است.(به دستور سپاه تروریستی پاسداران) 
براساس مطالعات علاج‌بخشی موسسه آب دانشگاه تهران چندين راهكار پیشنهاد شده بود؟ 
راهکار اول، تخلیه شوری به حوضچه‌های تبخیر نمک توسط خط لوله به محدوده‌ای در فاصله ۳۵ کیلومتری از بدنه سد، و راهکار دوم، مدیریت مخزن است. همچنین انتقال آب سد گتوند از طریق لوله‌گذاری، انحراف رودخانه کارون و شست‌وشوی سریع مخزن از دیگر راهکارهای پیشنهادی است. باتوجه به تحقیقات و بررسی‌های انجام شده، دو راهکار اول، بهترین گزینه‌های پیشنهادی برای حل مشکل سد گتوند محسوب می‌شوند. براساس همین تحقیقات، بهترین حالت ایجاد زیرساخت‌های طرح انتقال به حوضچه‌های تبخیری نزدیک سد در سه سال انجام می‌شود. تخلیه آن نیز براساس برآورد اداره کل حفاظت محیط‌زیست الاحواز العربیه اشغالی (با نام جعلی استان خوزستان) در 12 سال انجام می‌شود. نزدیک به دو سال از اعلام نظر تیم تحقیقاتی دانشگاه تهران درخصوص طرح‌های علاج‌بخشی سد گتوند می‌گذرد اما خبری از علاج‌بخشی نیست(به دلیل مخالفت‌های سپاه تروریستی پاسداران و زیرمجموعه تحت امر خامنه‌ای کثیف) و سد گتوند هر روز قربانی بیشتری از محیط‌زیست الأحواز اشغالي می‌گیرد. براساس شواهد خسارات کشاورزی ناشی از شوری رودخانه کارون، سالانه ۶٠‌ میلیارد تومان برآورد می‌شود.
سد العكيلات، پرهزينه ترين سد منطقه، سدی که با اعتباری هنگفت ساخته شد تا عنوان بزرگ‌ترین فاجعه زیست محیطی جغرافيای سیاسی موسوم به ایران را از آن خود کند. 
 
 *نتيجه :* 
 
اين سوال براي هميشه در ذهن پرسشگر هر احوازي خواهد ماند كه چرا سد گتوند ساخته شد؟
چگونه سدگتوند جلوی چشم تمامی نهادهای نظارتی و بازرسی ساخته شد؟ چرا با وجود اعتراض‌ها براساس گزارش مشاور پروژه، بخش ارزیابی سازمان محیط زیست نیز باوجود مخالفت کارشناسان، مجوز این پروژه را صادر کرد؛ چرا اين چنين طرح هايي فقط در احواز به تصويب مي رسند؟ طرح هايي كه در هيچ جاي دنيا مانند ندارد.
چرا كسي راه علاج بخشي براي این پروژه متصور نيست؟
طرح‌های مختلفی برای جلوگیری از آب شدن گنبد نمکی ارائه شد که یکی از این طرح‌ها «پتوی رسی» بود. طرح «پتوی رسی» با هزینه گزافی ساخته و اجرا شد که به‌محض آبگیری این «پتوی رسی» از بین رفت و گنبد نمکی وارد آب دریاچه شد. خاک مرغوب کشاورزی را تا عمق چهار متر برداشت کردند تا طرح «پتوی رسی» را اجرا کنند اما این طرح شکست خورد.
چرا وزارت نیرو، شوری آب را انکار می‌کند؟
بسیاری از زمین‌های کشاورزی از حیث انتفاع، از رده کاربری خارج شده‌اند و هزاران میلیارد تومان پول به هدر رفته است.
شنیده‌ها حاکی از آن است که بهترین گزینه‌ای که دانشگاه تهران معرفی کرده، تعطیل شدن سد است. 
انحراف مسیر رودخانه کارون 9 هزار میلیارد تومان هزینه خواهد داشت که سه برابر کل بودجه‌ای بوده که برای ساخت سد مصرف شده است. 
باید هزینه کنیم تا از شر سدی که با آن همه هزینه ساخته‌ایم، رها شویم.
اين ها تنها بخشي از جنگ نابرابر نظام ترور با ملت مظلومي است كه تنها بخاطر عرب بودن و همچنين وجود منابع غني و ثروت‌های طبيعي در سرزمین نفت خیزشان، آماج طرحهای تروريستی نظام آپارتاید ایران اشغالگر قرار ميگيرند.
 
 
علي طباطبايي
 
 
 
 
 
 
 
مرکز اطلاع رسانی جبهه دمکراتیک مردمی احواز
http://WWW.ALAHWAZ.COM
https://t.me/adpffarsi

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا