الاحوازب: ملل تحت ستمبیانه هاجبههجهانحقوق بشردیدگاه‌هاملل تحت ستمگزارش ها

غصب اراضی، تغییر بافت جمعیتی بر ضد ملت عرب احواز اشغال شده و فارسیزاسیون آن——قسمت اول

غصب اراضی، تغییر بافت جمعیتی بر ضد ملت عرب احواز اشغال شده و فارسیزاسیون آن——قسمت اول

الأحواز (که توسط کشور اشغالگر ایران در سال 1925م اشغال شده و بوسیله رضا خان منفور نام جعلی خوزستان بر آن نهادند) سرزمینی است که در جنوب غربی ایران اشغالگر قرار گرفته، شامل عیلام، هرمزگان،بوشهر و خوزستان کنونی است. ملت عرب الاحواز استقلال خود را در سال 1925م در پی سقوط حکومت شیخ خزعل آخرین حاکم محبوب احواز بوسیله رضا شاه پهلوی دیکتاتور از دست دادند و این سرزمین کهن ما از آن زمان تاکنون ضمیمه استعمارگران پارسی زبان قرار گرفت. از همان روزهای اول اشغالگری، اعتراضات و قیام‌های حق طلبانه ملت عرب احواز برای استقلال سرزمین‌شان آغاز شد. در سال 1958م جبهه تحریر عربستان[ عربستان نامی است کلی، و البته در آنزمان پارسهای اشغالگر برای سرزمین های متعلق به اعراب استفاده می‌کردند] در شهرهای اصلی الاحواز، عبادان و المحمره اشغال شده در راه مبارزه و آزاد سازی سرزمین پدریمان (الأحواز) علیه کشور اشغالگر ایران تشکیل شد اما در سال 1963م سه تن از رهبران این جنبش آزادیخواهی توسط حکومت و کشور اشغالگر ایران اعدام شدند. لیکن قیام مردم اصیل عرب احواز اشغالی و دیگر شهرهای تابعهٔ آن تاکنون نیز ادامه دارد. بسیاری از فعالان سیاسی و فرهنگی ملت عرب احواز اشغال شده در شهرهای مختلف ان در راه عدالتخواهی مشروع و قانونی خود جان خویش را از دست دادند، برخی به حبس های ابد، برخی نیز به حبس های طولانی مدت محکوم شدند. بسیاری نیز از سرنوشتشان هیچ اطلاعی در دست نیست.
بعد از تغییر رژيم شاهنشاهی به رژیم جمهوری جعلی اسلامی در ایران اشغالگر، رژیم نوپای کذایی دستوری مبنی بر تبدیل همه نوع اسناد و مدارک شاهنشاهی به اسناد با آرم جمهوری جعلی اسلامی صادر می‌کند. مانند تبدیل شناسنامه های شاهنشاهی به شناسنامه های قرمز رنگ جمهوری جعلی اسلامی. ازجمله این اسناد، اسناد ملکی هستند. ملت عرب الاحواز بدون اطلاع از سیاست عوام فریبانه رژیم شیطانی خمینی اسناد و مدارک ملکی منجمله اسناد زمین های زراعی خود را به حکومت جعلی جدید اشغالگر ارائه داده و در مقابل آن اسناد جدید صادرهٔ جمهوری نامشروع اسلامی را تحویل می‌گیرند. اما اسناد جدید حاوی چیزی حدود 1/4 از اصل زمین زراعیشان بود! نیز در آن زمان بدلیل وقوع جنگ میان ایران اشغالگر و کشور عراق، کشاورزان عرب مرزنشین زیادی برای نجات جان خود و خانوادشان زمین‌ها و املاک خود را رها کرده به شهرهای دیگر هجرت می‌کنند. در گیرودار جنگ، ملت عرب شهرهای دیگر احواز اشغالی نیز املاک خودرا رها کردند. بعد از پایان جنگ و بازگشت صاحبان آن اراضی و املاک، کشاورزان ملت عرب احواز اشغالی با معضلی بنام زمین‌های مین گذاری شده مواجه می‌شوند. همچنين زمین‌های زراعی مرغوبی در طی طرحها و اکتشافات نفتی، در حوزه های نفتی شرکت ملی نفت قرار گرفتند. بعبارتی چاه‌های نفتی سر از زمین کشاورزی ملت عرب احواز درمی‌آورند. تمامی این زمین ها در طی یک پروسه ظالمانه و فریبکارانه کشور غاصب ایران از ملت عرب احواز غصب شدند. آن اراضی که‌در حوزه نفتی قرار گرفتند تحت تملک شرکت و بنام اراضی متعلقه شرکت نفت درآمدند. آن بخش از زمین‌هایی که با معضل مین و مواد منفجره بازمانده از دوران جنگ روبرو بودند، تحت عنوان اراضی ملی!!! تحت تصرف ارگانهای نظامی کشور اشغالگر ایران درآمدند. مسئولان و نهادهای رسیدگی کننده به این تملک دولتی( از آن جهت نام جعلی بر آن می‌گذارم چون کشور اشغالگر ایران برای سرپوش گذاشتن بر غصب و سرقتهای خود از اینگونه نام‌ها [تملک دولتی] استفاده بسیار میکند تا به اعمال ننگین خود وجه قانونی بدهد) بر این زمین‌ها استانداری‌ها و معاونت سیاسی امنیتی استانداری‌های اشغالگران پارسی زبان بوده‌اند. بدین منظور برای رفع و جلوگیری از رجوع مالکین و صاحبان عرب این اراضی در احواز اشغال شده (بیش از 250هزار هکتار در مجموع)، سازمان جغرافیایی و معاونت مهندسی وزارت دفاع مسئول رسیدگی و (در اصل) لاپوشانی و فریب دهقانان فقیر عرب شدند. [قابل ذکر است که در تمام جهان وزارت کشاورزی، سازمان جنگل‌ها و منابع طبیعی، سازمان ثبت اسناد و املاک و بعضا شهرداری‌ها مسئول رسیدگی و صدور اسناد ملکی هستند و نه نیروهای مسلح!!!]
این سازمان با بهره گیری از وکلای مجرب و البته با سوءاستفاده از ناآگاهی کشاورزان عرب خطه الأحواز توانست با فریب و تزویر در جلسات ساختگی از پیش سازمانی شدهٔ صلح و همسوئی با دولت(اشغالگر ایران) زمین‌های ابااجدادی آنان را بنفع نظام سراسر زر و زور و تزویرخمینی-خامنه ای تصاحب کند. محل این جلسات جعلی ساختگی در تهران سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح و در کرمانشاه در ساختمان وزارت دفاع و در الاحواز در سالن اجتماعات لشکر 92 زرهی برپا می‌شدند. اگر مقدارزمین در ابعاد وسیع و تعداد مالکان زیاد بود آن جلسات کذایی در همان مرکز یعنی تهران برگزار می‌شد. اما اگر زمین کوچک بود در کرمانشاه و الاحواز برگزار میشدند. این پروسه مزورانه شیطانی کشور اشغالگر ایران، بعد از تلاش‌های مداوم افراد و مالکین ملت عرب برای احقاق مایملک شرعی قانونی خود با گذشت سالها بی هیچ نتیجه ای پایان می‌گرفت. اگر بخت یار مالک زمین بود معادل 1/4 قیمت زمین خود، وجه نقد از سوی کشور استعمارگر- اشغالگر ایران دریافت می‌کرد. در مواردی کل زمین به بهانه های واهی و کذب از سوی کشور اشغالگر ایران تصرف میشد. مانند طرحهای توسعهٔ نیشکر، طرحهای جاده سازی، شهرک سازی و غیره. مالکین عرب اینگونه اراضی چاره‌ای جز فروش زمین خود به بهایی ناچیز نداشتند. چرا که در صورت مقاومت، بجرم واهی اقدام علیه امنیت ملی، محاربه با نظام محاربه با قرآن و اسلام!!! ووو اعدام یا به حبس‌های ابد محکوم می‌شدند. در نتیجهٔ چنین سیاست کثیفی از سوی منفورترین کشور و حکومت اشغالگر ایرانی، اعراب زیادی در احواز غصب شده بهمین شیوه زمین خودرا از دست دادند. این مردم شریف برای امرار معاش و گذران زندگی خود به شهرهایی کوچ نمودند که دولت ملایان روبه صفت و کشور اشغالگر ایران تعداد فراواني از پارسی زبانان را از شهرهای فارس نشین به شهرهای عربی وطن ما الاحواز کوچانده بود. بالطبع با ادغام ملت عرب احواز در جمعیت پارس زبان، بتدریج این عده از ملت عرب فرهنگ، زبان و تاریخ خود را فراموش کردند. فرزندان اینگونه خانواده‌ها نمی‌توانند بزبان مادری خود تکلم کنند و هیچ چیزی از آداب و رسومات تاریخی فرهنگی خود نمی‌دانند. بعنوان مثال از جمله خانواده هایی که به این فریب دچار شد، خانواده اینجانب (نویسنده این گزارش) فؤاد فرج پور(فریجات) است.
در سال 1358ش بعد از روی کار آمدن حکومت جعلی و غیر مشروع خمینی پوپولیست، خانواده پدری اینجانب در آن سال‌ها دارای 200 هکتار زمین زراعی بهمراه یک معدن ماسه در روستای باوی بخش 6 اهواز بودند. از این مقدار زمین 40 هکتار آن دارای سند جمهوری جعلی اسلامی شد و مابقی آن جزء اراضی ملی محسوب گشت!!
بعدها بدلیل مهاجرت خانواده به مرکز الاحواز برای امرار معاش و بروز مشکلات سیاسی پدربزرگ بنده با حکومت کثیف خمینی، سپاه پاسداران با سوءاستفاده از موقعیت، آن 40 هکتار زمین سند خورده جمهوری جعلی نامشروع اسلامی را غصب و تبدیل به پادگان نظامی و زاغه مهمات می‌کند. بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد و دستور وی دال بر ارجاع زمین‌ها و املاک تصرف شده مردم توسط نهادهای دولتی و نظامی به صاحبانشان، متأسفانه بعد از پیگیری‌ها و دعاوی فراوان سه و سال و اندی نتوانستیم آن 40 هکتار زمین را پس بگیریم. البته در این میان از سوی ارگان اطلاعات سپاه حامی تروریسم بین المللی نیز تهدید شدیم.

رضا ابوصفوان الاحوازي (عبدالرضا آل‌کثیر)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا