آغاز فروپاشی یک نظام استبدادی فریبکار
بخش اول
چرا برخی از نیروهای امنیتی آماده جنگیدن هستند و برخی در مقابل آنانند؟ مگر مردم عادی چه کردهاند؟ مردمی که مثل دیگران ترجیح میدهند آرامش داشته باشند. آیا جز اینست که این مردم میخواهند تا ته خط بروند درست به این دلیل که آنها را به ته خط رساندهاند؟؟؟…
فروپاشی یک نظام استبدادی فریبکار که تحت لوای اعتقادات مردمی حکومت و چپاول میکند، را میتوان در چهره های بهت زده خادمان آن دید. چهل روز گذشته فقط یک نمایش اعتراضی در خیابانهای الأحواز و جدیدا در سطح اصفهان نبوده و نیست.
در چهره های متحیر و متحجر کانالهای ماهوارهای و ملی تلویزیونی جمهوری اسلامی مانند شبکه های سحر، العالم، الکوثر (که تجاوز فکری عقیدتی بخشی از اصول شیعی و مذهب فرمایشی ایران توسط این شبکه صورت میگیرد)، شبکههای اینترنتی و تقریبا همه کانالهای تلویزیونی که اصلا از اوضاع سر در نمیآورند، مشهود بوده و هست. وجه اشتراک حماقت آگاهانه رژیم و بهت زدگی، در خود ریشه شناسی این دو واژه پیداست. در نظام سراسر تزویر و زور و زر ایران حماقت و بهت زدگی از هم جدا نیستند و جنبهٔ مشترک آنها نوع خاصی از “اخبار سراسری” است که بی وقفه پخش میشود.
ذهن انسان ایده های ساده ای را میپذیرد که به آن آرامش خاطر بدهند. جارچیان دنیای جدید و انقلاب صورتی خمینی منفور نیز گیج شده اند و مدتی است که در مجلس فرمایشی شان یا از راست افراطی و چپ تندرو حرف میزنند یا از چپ افراطی و راست تندرو! با اضطراب دنبال نمایندگان یا سخنگویان اعتراضات میگردند و فهرستی مفصل از مطالبات آنها درخواست میکنند تا بلکه بشود آنان را پای میز و منبر مذاکره بکشانند، ولی به هیچ چیز نمیرسند.
حتی به میز و منبر وعظ و عده های پوچ دروغین شان که خودشان دورش بنشینند. از بین همهٔ مردم مظلوم، رانده و مانده دیوانه وار به کمک دولت و نظام کثیف جمهوری اسلامی شان شتافته اند. و سپس محصولات خود را عرضه میکنند: اغتشاشگران و اراذل و اوباش، بحث و بررسی درمورد اقدامات آمریکا و غرب برای تجزیه ایران، فتنه غرب در ایران و فریب خوردگان، ملاقات با رهبران اتحادیه ها، ووو
امیدشان به اینست که با اینگونه اعمال فریبکارانه و از جنبه پنهانی آن، با دستگیری غیر قانونی و زندانی نمودن معترضان “راهی برای خروج از بحران” بیابند. مثلا چیزی شبیه به دستگیری مسعود اسانلو رئیس اتحادیه اتوبوسرانی تهران در سال 1386.
به عبارت دیگر یک مسخره بازی در اوضاعی که هر جایش را بگیری زهوارش در میرود.
موضع نخبگان نیز درست همین است: نمیتوانند ببینند و بپذیرند که دیگر وقتی نمانده، کل یک دنیا، یعنی دنیای ایشان، از هم پاشیده و با معوق کردن و نپرداختن دستمزد کارگران(به منظور کمک مالی به حزب الله لبنان و حوثی ها و دیگر گروهک های تروریستی منطقه) و یا دستگیری های غیرقانونی کارگران معترض و انگ سیاسی، ضد انقلاب یا ضد ولایت فقیه زدن به آنان، نمیتوان جلوی سقوط را گرفت.
چون این دیگر یک جنبش اجتماعی نیست بلکه یک خیزش است.
هنگامی که هر شکلی از یک سلطه به ته خط میرسد، همه نهادهای رژیم و بخصوص نگهبانان نمادین آن( لباس شخصی ها، بسیج، نیروهای صاحب الزمان، سپاه و…) درباره واقعهٔ پیش رویشان سخت دچار سوءتفاهم میشوند و از خود میپرسند مگر این بهترین نظم ممکن نبود؟! وقتی که نفرت و انزجار عمومی از اینان ناگهان سر برمیاورد و جلوی چشمانشان عیان میگردد خشم و هراس سراسر وجودشان را فرا میگیرد و به وحشتی ناتمام می افتند. از آن هم فراتر، خصلت غریب این خیزش در این واقعیت نهفته است که چیزی را به آتش میکشد که پیش از این سابقه نداشته است: مسند اغنیاء، معممین مال اندوختهٔ ملبس به لباس روحانیت اما شیطان صفت مکار… و احتمالا به زودی مسند همدستان و هم دستانشان را به آتش خواهد کشید.
میگویند مدیر تلویزیون شبکه ملی وقتی شعارهای کارگران را شنیده(حسین حسین شعارشان دزدیها افتخارشان) خشکش زده! و رهبری متحجر نیز همانقدر متحیر دریافته که “این خیزش در مردم عادی کارگر ریشه دارد نه در میان مبارزان همیشگی”.
این قبیل قدرتهای زر و زور و تزویر، و همچنین مالکان معمم زراندوز، همیشه پایانی وحشتناک و زجرآور دارند: “واقعا تا این حد از ما متنفرند؟”
پاسخ این است: بله.
و مردم برای تنفرشان از این قشر کثیف بالاترین دلایل را دارند. در ضمن این هم هست که بعد از چندین و چند دهه زمان تصفیه حسابشان فرا رسیده. بگذارید همین الان به آنها بگوییم؛ صورتحساب تان سنگین شده کلی هم عقب افتاده و باید زودتر از اینها به آن و (شما ملایان) رسیدگی میشد.
از اولین روز اعتراضات و اعتصابات امسال احواز اشغالی تاکنون به تدریج برای همه روشن شد که رسانه ها[که علی الظاهر ضد قدرتند] همدست دولت و نظامند.
وانگهی خودشان هم از هیچ کوششی دریغ نمیکنند که این اتهام را تقویت نمایند.. هرچه نوآزادی خواهی عمیقتر میشود روز به روز مردم زیر تنش های طاقتفرسایی له میشوند که فقط با ضرب و شتم شدید اذهان مهار میشود، قبل از آنکه نوبت به ضرب و شتم بدنها برسد.
این ماجرا دقیقا از چه زمانی رخ داد؟ همان موقع که رسانه های جمهوری اسلامی از 40 سال پیش تاکنون علنٱ خدمهٔ بیت رهبری، وزارت کشور، سپاه و ثروتمندان چپاولگر معمم شدند، و حساب و کتاب هایشان از تعداد تظاهر کنندگان بیشتر و حتی کارکردش عالی تر از نیروی امنیتی انتظامی از کار درآمد. این رسانه تحت نظارت و مدیریت حکومتی، تمام جنبش های اعتراضی قومی را تحت عنوان تجزیه طلب، اغتشاش گر، وهابیون و غیره میگنجاند و به این ترتیب خوب نشان داد که به چه کسی و چه چیزی وفادار است.
محکوم کردن همیشه بهترین راه برای “نفهمیدن” بوده است. و البته به دلیل کوری ارادی ناشی از دنباله روی از منافع قدرتمندان، استفاده از اصطلاح (اوباش تجزیه طلب، اغتشاش گران و..) همیشه و همواره آخرین سنگر نظام جمهوری اسلامی بوده است، پادزهر نهایی برای وجهٔ قانونی بخشیدن به سرکوب هر اعتراض بحق و منازعه ممکن. به عبارت دیگر از اسلام دکانی ساختند و از قرآن چماقی برای کوبیدن بر سر هر معترض مظلومی که به منافع صنفی حضرات اعتراضی کند.
درست است که جنون حمله و دستگیری و ضرب و شتم معترضان از سوی خادمان نظام غیر مشروع جمهوری اسلامی با تعریفهای حکومت از عدم خشونت سازگار نیست ولی جنون تاریخ مدفون و از رمق افتادهای است که هیچ درس ملموسی برای امروز ندارد.
بهرحال، وقتی اعتراض و خروش یک قوم برای احقاق حق خویش (هرچه که باشد) همه جا را فرا بگیرد رسانه ها و بخصوص تلویزیون همیشه چیزی را(به فرمایش مقامات بالاتر) انتخاب میکنند که به کارشان بیاید. حواسشان خوب جمع است که مابقی چیزها را مسکوت و نامرئی بگذارند(قتل مخفیانه معترضین و کوچاندن خانواده های قربانی به شهرهای دورافتاده) و از خشونتی حرف میزنند که دلیلش معلوم نیست و یا دلیل آن را به عوامل خارجی نسبت میدهند. یعنی یک شر مطلق بدون هیچ دلیلی!!!
ولی چه اتفاقاتی افتاده و به چه دلیل کارگران سبع اتلال(هفت تپه) به خیابانها ریختند؟ چه شد که کارگران صنایع فولاد نیز بعد از مدتی بپا خواستند؟ تا جایی که خواستار حذف یکسره سیستم چپاولگر پیمانکاری شدند؟ چه شد که جدیدا معلمان و دبیران اصفهان هم بپا خواستند؟ آیا واقعا اینان بخاطر وضع معیشتی اعتراض میکنند یا آنکه مسائلی فراتر و حادتر در پشت پرده این اعتراضات نهفته است؟
و چرا برخی از نیروهای امنیتی انتظامی آنگونه که شاهد بودیم در صفوف مردم و همپای آنان بپا خواستند و برخی نیز همچنان در صف حکومت خونخوار ایستادهاند و آماده جنگند؟ مگر مردم عادی چه کردهاند، مردمی که مثل دیگران ترجیح میدهند آرامش داشته باشند، آیا جز این است که این مردم میخواهند تا ته خط بروند درست به این دلیل که آنها را به ته خط رساندهاند؟؟؟
مرکز اطلاع رسانی جبهه دمکراتیک مردمی احواز
نویسنده: فؤاد فرج پور
دکمه بازگشت به بالا