الاحوازجغرافياي ايران جعليملل تحت ستم

شکنجه گری بنام حاج داوود

“حاج‌داوود رحمانی” که در فاصله تابستان 1360 تا تیرماه 1363، با حکم اسدالله لاجوردی، رئیس سازمان زندان‌های تهران، رئیس زندان قزل‌حصار بوده و قدرت مطلقه‌ای در اعمال شکنجه بر زندانیان سیاسی در این زندان داشته است، روش‌های گوناگونی را برای شکنجه زندانیان به کار گرفت که برخی از آنها (مانند قبرها یا دستگاه‌ها)، در شکل و گستردگی اجرا، منحصر به فرد بوده‌اند.
یکی از شکنجه‌هایی که در دهه 60شمسی و در زندان قزل‌حصار عمومیت داشته، وارد آوردن ضربه به اندام تناسلی زنان زندانی بوده است. حاج‌داوود که زندانیان زن او را فردی درشت هیکل با دست‌ها و پاهای بزرگ توصیف کرده‌اند، خود شخصاً و نیز به طور جمعی با کارکنان مرد زندان قزل‌حصار کراراً و همراه با شکنجه‌ها و آزارهای دیگر از جمله آزارهای کلامی، به اندام‌های تناسلی زنان زندانی ضربه وارد می‌کرده است.
نسرین. و در مستند رادیویی رادیو فردا در مورد مشخصات تابوت‌هایی که حاج داوود رحمانی در زندان قزل‌حصار برای شکنجه زندانیان سیاسی استفاده می‌کرد، می‌گوید: « تابوت‌های ساخته شده توسط حاج‌داود، ویژگی‌های زیر را داشت: تابوت‌ها، جعبه‌های ساخته شده از نئوپان بودند. تابوت‌ها به‌طور موازی در کنار هم قرار داشتند. این جعبه‌ها، همانند تابوتی بدون سقف بودند. تابوت‌ها ابعادی به طول تقریباً دو متر، عرض و ارتفاع کمتر از یک متر داشتند. یک طرف جعبه نیز برای ورود به درون جعبه باز بود. زندانیان سیاسی با چشم‌بند داخل این «تابوت»ها به طور زیگزاگی نشانده شده بودند. کف تابوت از یک لایه پتو سربازی پوشیده شده بود. اولین سری زندانیان در تابوت، زندانیان هوادار گروه‌های چپ را شامل می‌شد.»
سایر زندانیان سیاسی نیز که در فاصله سال‌های 1360 تا 1363 در زندان قزل‌حضار بودند، شهادت‌های مختلفی درباره اذیت و آزار خود و یا دیگر زندانیان توسط حاج داوود رحمانی داده‌اند.
تهمینه پگاه، زندانی سیاسی دهه 60 به عدالت برای ایران می‌گوید: « حاجی یک حساسیتی داشت برای اینکه بچه‌ها را خرد کنه. یک سری از بچه‌ها در پروسه بودن در قبرها روانی شدند یا بعضی‌ها بریدند و توبه کردند و حاجی از اون‌ها مصاحبه گرفت. تأکیدی که روی مصاحبه اینها داشت، در مورد مردها کمتر می‌دیدی. در مورد زن‌ها این بود که بیایند بالا، از روابط جنسی‌شان با مردهای تشکیلات صحبت کنند. انگار این جوری خرد می‌شدند و دیگر هیچ‌ وقت نمی‌توانستند سر بلند کنند و این مسئله تا حدودی برد هم داشت. ما توی بند بودیم و تواب‌ها بالای سر ما ایستاده بودند که بنشینید مصاحبه‌ها را گوش کنید. این مصاحبه‌ها خیلی دردناک بود. طرف مثلاً از کردستان آمده بود، زن جوانی که شاید هیچ‌ وقت تهران را ندیده بوده، هیچ‌ وقت روابط گسترده‌تر شهرهای بزرگ را ندیده، از یک شهر سنتی و با فرهنگ خودشان. وقتی تواب(توبه می‌کرد) می‌شد حاجی فقط می‌خواست او از روابط جنسی بگه. بعد به دروغ می‌گفت که در کردستان توی پایگاه‌ها همیشه قرص ضد حاملگی خورد؛ برای این که زن‌ها کم بودند و مردها زیاد و روابط جنسی می‌خواستند.»

خالد فرج پور

مرکز اطلاع رسانی جبهه دمکراتیک مردمی الاحواز
WWW.ALAHWAZ.COM

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا