غصب اراضی، تغییر بافت جمعیتی بر ضد ملت عرب احواز اشغال شده و فارسیزاسیون آن…. بخش دوم
غصب اراضی، تغییر بافت جمعیتی بر ضد ملت عرب احواز اشغال شده و فارسیزاسیون آن…. بخش دوم
ملت اصیل عرب الاحواز اشغال شده (وطن ما، یعنی الاحواز شامل خوزستان، عیلام، بوشهر و هرمزگان کنونی است که از سال 1925 تاکنون توسط کشور اشغالگر ایران اشغال شده، وطن بزرگ ما را تجزیه نموده و به شهرهای فوق الذکر تقسیم کرد) درآمد معیشتی خود را از راه کشاورزی و مشاغل مربوط بدان و نیز در شهرهای ساحلی جدا شده از وطن اصلیمان الاحواز اشغالی، از طریق ماهیگیری تامین میکردهاند. از سالهای اولیهٔ اشغال وطن عربی ما الاحواز، و خصوصاً در این چهار دهه اخیر اکثر زمینهای کشاورزی متعلق بما ملت عرب احواز اشغالی توسط حکومت و کشور نژادگرای جمهوری پوپولیست و اشغالگر ایران به انحاء مختلف و تهدیدهای حکومتی به یغما رفته و تحت تملک نهادهای چپاولگری چون جهاد نصر اصفهان، قرارگاه خاتم الانبیاء، سپاه پاسداران و نیروی قدس تروریست پرور و حامی تروریسم بین المللی و دیگر ارگانهای کشور اشغالگر ایران قرار گرفته اند.
برای تجزیهٔ کامل و همه جانبه احواز اشغالی و به طبع آن نابودی کامل زبان، فرهنگ، تاریخ و گذشته پرشکوه ما ملت عرب الاحواز، کشور غاصب ایران طرحها و برنامههای دیگری را نیزدر طی این سالهای اشغالگری و کشتار ما ملت عرب الاحواز، به اجرا گذاشته است. نمونههای این فارسیزاسیون همه جانبهٔ کشور اشغالگر ایران شامل موارد ذیل است:
1) طرح انتقال آب شط دجیل الاحواز (کارون کنونی، پس از ورود اسلام به ایران مسلمانان نام این رود را دجیل الاحواز گذاشتند) ، کرخه، دز به شهرهایی چون اصفهان یزد رفسنجان و این اواخر هم کرمان برای تولیدات کشاورزی غیر استراتژیک مثل صیفیجات.
2) سرازیر کردن فاضلابهای شهری و خانگی، بیمارستانی، کشتارگاههای صنعتی، و فاضلابهای بسیار خطرناک صنعتی و نیز آب زهکشی زمینهای (اشغال شدهٔ ملت عرب الاحواز) نیشکر به شط دجیل الاحواز.
3) احداث سدهای فراوان غیر کارشناسی شده مخصوصا سد گتوند علیا توسط شرکت سپاسد وابسته به نهاد تروریستی سپاه پاسداران کشور اشغالگر ایران که مقدار بسیار زیادی نمک از گنبدها و رگه های اطراف دریاچه ای که در پشت سد تشکیل شده را وارد دجیل الاحواز میکند. این نمک همچنین ازیک معدن نمک بجا مانده از دوران باستان با ظرفیت میلیون ها تن نمک است که با آب دریاچه پشت سد مخلوط میگردد. بدیهی است با آلودگی بیش از حد آب به این املاح و نیز سموم صنایع و درنتیجه استفاده اجباری کشاورزان محروم ما ملت عرب از این آب برای آبیاری زمینهای خود، در مدت کوتاهی این زمینها تبدیل به زمینی خشک و نمکزار میشوند. در چنین زمانی کشاورز ما ملت عرب مجبور به رها کردن زمین و یا فروش آن بقیمت ناچیزی به حکومت جعلی کشور اشغالگر ایران میشود. حکومت جعلی و سراسر فریب کشور اشغالگر ایران نیز با ساخت شهرکها و کلونیهای مسکونی جدید غیر قانونی و غیر شرعی روی آن زمین غصب شده، جمعیت انبوهی از فارسی زبانان را وارد آن مناطق اشغال شدهٔ عربی میکند و بدین ترتیب ادغام و تجزیه و محو همه جانبه وطن ما احواز اشغال شده صورت میگرد.
4) در طی بیست سال اخیر کشور اشغالگر و نژادگرای پان ایرانیسم فارسها جمعیت زیادی از پارسی زبانان را از شهرهای بزرگ و کوچک فارسی زبان بسمت احواز اشغالی و دیگر شهرهای عربی وطن ما، کوچانده است. این جمعیت توسط کشور اشغالگر ایران تمامی پستها و مناصب و مشاغل حساس و غیر حساس دولتی و غیردولتی اداری تجاری مالی و سیاسی را بخود اختصاص داده است بعنوان مثال در یک بانک همچون بانک ملی از هر ده نفر کارمند فارسی زبان فقط یکنفر کارمند عرب با منصب دون پایه وجود دارد. حتی ماموران امنیتی بانکها هم فارسی زبانند. هیچیک از رؤسای بانکها، مؤسسات، ادارات و سازمانها و شرکتها عرب نیستند و همگی فارس میباشند. میتوان به جرأت گفت که بیش از 70% جمعیت جوان عرب احواز اشغالی بیکار هستند و یا به مشاغل کاذبی چون دست فروشی، دلالی، کارگری و غیره مشغولند و بدلیل فقر مالی فاقد تحصیلات کافی هستند. در بازار دستفروشان نیز با معضل نیروی انتظامی و شهرداری اشغالگران مواجه اند. در حالیکه همسالان فارسی زبان آنها دارای شغل مناسب دولتی یا نیمه دولتی در شرکتهای نفتی، گاز، پتروشیمی و دیگر شرکتها و مؤسسات خصوصی بوده و یا از کسب و کار مناسبی در حوزه تجارت و بازار برخوردارند.
نمونه های دیگر از فارسیزاسیون کشور اشغالگر جمهوری پوپولیست ایران:
تغییر نام الاحواز ، و شهرها و روستاها و محلات متعلق به ما ملت عرب، از عربی به فارسی. مانند عبادان به آبادان. المحمره به خرمشهر. خفاجیه به سوسنگرد، شط العرب به اروندرود، محله البساتین به گلستان واقع در احواز اشغالی، الزویة به کوی کورش، مدینة عبدالخان به شهر الوان، و این اواخر هم جداساختن کوت عبدالله از احواز اشغالی و تغییر نام آن به کوی کارون!
غیرقانونی بودن استفاده و کاربرد اسامی اصیل عربی غیر مذهبی مانند عثمان، نبیل، عمر، قیس و…در نامگذاری فرزندان ما ملت عرب
غیر قانونی بودن استفاده از لباس سنتی معروف به دشداشه و پوشش سر عگال در تجمعات و گردهماییها و جشن های سنتی و فرهنگی میان ملت عرب الاحواز المحتل
غیر قانونی بودن چاپ و نشر روزنامه و آثار ادبی و فرهنگی بزبان عربی، ایجاد مدرسه و مراکز آموزشی عالی عربی با استفاده از معلمان و اساتید ملت عرب احواز غصب شده
غدغن بودن گفتگو و مکالمه بزبان عربی در ادارات و مؤسسات آموزش عالی و دیگر ارگانهای وابسته به کشور اشغالگر ایران.
این اقدامات نژادپرستانه و خودبرتربینی کشور اشغالگر ایران برضد وطن ما (الاحواز) و بر علیه ما ملت عرب صاحب آن، چه نامی جز نژادپرستی و عرب ستیزی میتواند داشته باشد؟
تغییر ترکیب جمعیت مناطق عربی از نظر قوانین و مصوبات سازمانهای حقوق بشر بینالمللی پاکسازی نژادی، قومی، فرهنگی بشمار میآید. نمونهٔ تاریخی این پاکسازی حکومتی که بر علیه قوم یهود صورت گرفت، حکومت نازیها در آلمان هيتلری بود که در نهایت به یک جنگ خانمان برانداز و نابودی کامل نازیسم انجامید. کشور اشغالگر و حکومت آن فی نفسه فرزند خلف نظام هیتلریسم است اما در لباس مقدس مذهبی و در لوای اسلامی که در ابعاد بسیار وسیعتر از نازیها، امحای وطن ما الاحواز و ما ملت عرب ساکن و صاحب آن را در سر میپروراند.
اینها موارد کوچکی از تبعیضات گسترده و امحای رو به افزایش قومی فرهنگی سیاسی اقتصادی و زبانی علیه ما ملت زجرکشیده عرب خطه الاحواز اشغال شده است. به این موارد، تهمتها و فحاشیها و تولید و نشر دروغها و کلیپ های جعلی بسیار کثیف را هم باید افزود که در کوچه و خیابانهای وطنمان و در سطح وسیعتر در شبکه های اجتماعی مانند فیسبوک و اینستاگرام و نیز شبکه های تلویزیونی متعلق به اشغالگران پارسی زبان منتشر میشوند. نه فقط حکومت غاصب اشغالگر ایران بلکه بسیاری از مردم پارس زبان ایرانی نیز در این ظلم وسیع سازمان یافته و آگاهانهٔ کشور اشغالگر ایران شریک قافله اند. این رژیم غیر مشروع کشور غاصب ایران با استفاده از تمامی امکانات موجود رسانه ای و جاسوسان و تفرقهافکنی ها و با کمک دست افزارهای جنایتکارانه سعی در تجزیه و سپس محو کامل ریشه، زبان، تاریخ و فرهنگ اصیل وطن ما احواز اشغال شده و ملت عرب ما را دارد.
الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم
فؤاد ریحان فرج بور (فریجات)