دیدگاه‌هاگزارش ها

نشست دانشگاه جورج تاون

آزادی، دموکراسی و اجتماع مداری سه عنصر ضروری و اساسی انقلاب ملل تحت ستم ایران اشغالگر پانفارسیستی است.

ملل غیرفارس که بدنبال تحقق حق تعیین سرنوشت خویش اند، به اندازه کافی در این انقلاب از شعور سیاسی و خودباوری و حتی رهبری های میدانی در کف خیابانها برخوردارند و این جنبش سیاسی همگانی، خودانگیخته و از بطن خود این ملل سرچشمه گرفت و نه بر اساس فراخوانی از سوی چند راس آدمیزاد که در بزنگاه های تاریخی بدنبال کسب منافع و بازگرداندن تاج و تخت و از آب گل آلود ماهی گرفتن هستند.
از تحلیل راهکارها و اظهارات افراد شرکت‌کننده در نشست دانشگاه جورج تاون براحتی میتوان استراتژی فردای آنها را شناخت.

زیرا همیشه ارتباط ارگانیک میان سیاست تاکتیکی و استراتژی وجود دارد.

مشخص نیست اینان به نمایندگی از سوی چه کسانی آن منشور همبستگی (ملی؟!) را تدوین کرده و خودشان نیز آنرا تایید میکنند!!!.
اِشکال بزرگی که در این منشور کذایی وجود دارد اینست که در آن هیچ سخی و حتی نیم جمله‌ای از کنشگران جنبش زنان، دانشجویی، کارگری و جنبش شهروندی وجود ندارد و اساساً این جنبش ها و نیز مطالبات ملل غیرفارس لحاظ نشده است.
خانم نازنین بنیادی سخن از «عشق به مردم و کودکان میزند و روح این نشست را در یکجا شدن نیروها برای پیکاری بزرگ میداند».. او در انتهای حرفهای خود اولتیماتوم آخر را صادر میکند و میگوید: «راه سومی وجود ندارد»!.
اسماعیلیون میگوید، «افراد از هر گرایشی در برابر قانون برابرند». او نمی‌گوید مفاد این قانون مدعایی چیست و چگونه است. آیا همان قانون شاهنشاهی است یا قانون جمهوری نااسلامی؟!. یا اگر قانون جدیدی است مواد، مفاد، بندها و تبصره‌ها و چندوچون این قانون درمورد ملت‌های غیرفارس چیست؟؟.
رضا سوادکوهی اظهار داشت که «این ایده که ما متفرق هستیم و نمیتوانیم با هم کار کنیم باید کنار گذاشته شود».
آقای شاهزاده! شما وقتی تعدد زبان مادری را نمی‌پذیرید و فقط بر فارسی تاکید دارید چگونه انتظار دارید نیروهای مخالف(درصورت پذیرفتن همکاری با شما) با شما در یک صف باشند؟!
مسیح علی‌نژاد نیز که به گفته خود «مشغول جمع آوری اصول منشور بود تا بقولش چون چتری مطالبات اکثریت ایرانیان را دربرگیرد»، اما وقتی آن منشور بلند والا را خواند هیچ جمله‌ای درباره حقوق ملل غیرفارس در آن نمی‌بینیم. البته او و همپالگیهایش حق دارد چون در ابتدا گفته بود: حقوق و مطالبات اکثریت ایرانیان( و نه غیرایرانیان که همان ملل غیرفارس هستند).
بالاخره هر چه باشد بلوچ، دارای اسمی است که ما آنرا بنام ملت بلوچ می‌شناسیم. تورک و کورد نیز همینطور و عرب نیز بنام ملت عرب شناخته میشود و نه ایرانی. بنابراین نمیتوان ملتی مثل عرب یا کورد و بلوچ و تورک را ایرانی( یعنی فارس) بنامیم.
عبدالله مهتدی نیز میگوید: «هر کس باعث اختلاف در اپوزیسیون شود ‌دارد خیانت می‌کند». او قبل از آن در BBC و شبکه جهانی کلمه گفته بود از پلتفرمی حمایت میکند که حقوق ملتها را به رسمیت بشناسد.
عدم بیان خواست مردم مبنی بر حق تعيين سرنوشت ملل خطای بزرگ او بود.

بهرحال از فحوای کلام این افراد میتوان استراتژی آینده آنها را بازشناخت. آنها در لفافه اعلام کرده‌اند که : یا با ما یا بر ما.
وقتی سخنی از مطالبات ملل غیرفارس به میان نمی‌آورید، تکلیف آینده روشن است؛ اعدام و کشتار مخالفین مانند آنچه که در سال ۵۷ رخ داد.

راه سوم وجود دارد. شما ناگزیر از انتخاب آن هستید. یا مطالبات ملل غیرفارس تحت ستم و اشغال خود را زنده میکنید و بر حق تعيين سرنوشت ملل صحه می‌گذارید یا جنگهای خونین داخلی را منتظر باشید.
شما و نسل‌های گذشته شما نشان دادید چیزی جز غارت و چپاول و ستم چیز دیگری در چنته ندارید.

رضا فرج پور


مرکز اطلاع رسانی جبهه دموکراتیک مردمی الأحواز
HTTP://ALAHWAZ.COM
https://t.me/adpffarsi

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا